چکیده:
معاد جسمانی در تاریخ اندیشة دینی، کلامی، و فلسفی، مسئله بوده و هست. حکمت متعالیه در بیان کیفیت مسئله و حل آن به پردازش مبانی و مبادی متفاوت آن اقدام کرده است. ازجمله مهمترین این مبادی، معرفت نفس و شناخت اصول آن است. حکمای متعالی با نگرش «جسمانیت الحدوث روحانیت البقا» به نفس، پرداختن به سایر مبادی را هموار کردهاند. اما گزینش این مبنا خود مشکلساز شده؛ زیرا سبب شده است رابطة بدن مادی و نفس مجرد در معاد جسمانی مخاطرهآمیز بهنظر آید. حکیم مؤسس سعی کرده در نظریة خود بر اساس «بدن پویا به سوی نفس ایستا» حرکت و بر مبانی استوار حکمت متعالیه در معرفت نفس و مبانی هستیشناختی تکیه کند. اما نتایجی که از این مبادی و مبانی میگیرد مغایر با آن چیزی است که رهاورد منطقی آن محسوب میشود؛ این نتایج، در نگاه تحلیلی، چرخشی است به سوی نتایج کلامی و نمیتوان آن را پایدار بر مبانی صدرایی تلقی کرد. تحلیلهای حکیم مؤسس میتواند چالشهای اساسی را نمایان سازد و مشکلات راه را برای بهدستآوردن تصوری دقیقتر از این باور بنیادی دینی بر ما هموارتر کند تا بنای اندیشه و اعتقاد، بر پایة سست ظاهرگرایی نهاده نشود
خلاصه ماشینی:
بـر اثر حرکت ذاتی ، بدن دست خوش انقلاب می شود و سه ویژگی در آن روی می دهـد و آن را به بدن اخروی تبدیل می کند: پراکندگی و تفرق بدن به جمعیت ، و کثرتش به وحـدت ، و دنیایش به آخرت مبدل می شود؛ زیرا آخرت دار تحقق کثرت بـه صـورت وحـدت در کثرت است ، چنین است که بدن می تواند با نفس متحد شود، اتحادی بس تمام تر از اتحاد دنیوی که ظرف شکل گیری وحدت به صورت کثـرت اسـت .
تأکیـد بـر تفاوت دنیا و آخرت کافی است تا حکیم راه احتجاج بر خود را گشوده نگه دارد کـه بـدن مادی و دنیوی جز با گذر از وجود دنیوی ، و به عبارتی روشن تر جـز بـا حـذف مادیـت و وصول به تجرد، راهی برای ورود به آخرت ندارد وگرنه بدن دنیوی چگونه از موت ، مبرا و به حیات اخروی آراسته می شود؟ البته سخن گفتن در این باب برای متکلمان قائـل بـه ارادة جزافیه ، بسیار آسان است نه برای حکیم متعالی که به شدت به حرکت جوهری معتقد است و از این راه تلاش دارد بقای نفس و معاد جسمانی را تبیین و توجیه کند.
اما این سخن برای کسی که نفس و بدن را با حرکت جوهری در دنیا روان به سوی غایت می داند چگونه قابل پذیرش است ؟ اگر رابطة تنزلـی نفـس بـه بدن معنایی داشته باشد، همان تعلق دنیوی وجود نفس به بدن است که بعـد از مـرگ ایـن رابطه گسیخته است ، و تعلق دوبارة با هر عنوان به معنای تناسخ یا تبدیل آخرت به دنیا است .