چکیده:
رویکرد پدیدار شناسی،کیفیتی ویژه از ظهور معنا و آگاهی است.ادموند هوسرل(1859-1938)مبانی نظری این رویکرد را در نگره ی فلسفی نوینی به نام فنومنولوژی سامان بخشید.بر اساس نظرهای او،هیچ گونه شناخت هنجار گونه معتبر شمرده نمی شود،مگر آنکه با کنش«من»استعلایی کسب شود؛بنابراین،فرد فرد ابتدا باید،با اعمال شک فلسفی،تعریف ها و پیش فرض ها را به تعلیق درآورد تا برای«من»،زمینه ی درک و شناخت اصیل ایجاد شود.تأکید بر ادراکات و تجربیات و احساسات شخصی و پایبندی به تفکر انتقادی،از نشانه های پدیدار شناسی هوسرلی است و در آفرینش و نقد و بررسی ادبیات کودک و نوجوان بسیار اهمیت دارد.پژوهش حاضر که مبتنی بر تحلیل عناصر متن،رفتار شخصیت ها،به ویژه رفتار و سازمان ذهنی«مجید»،و تطبیق آن با آراء پدیدار شناسی است،نشان می دهد که مولفه های این نگرش در قصه های مجید،اثر هوشنگ مرادی کرمانی،وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی<FootNote No="84" Text=" Phenomenology"/>، بازگشت به صرافت کودکانه را در بحث فروکاست (تقلیل) پدیدارشناختی<FootNote No="85" Text=" phenomenological reduction"/> برای رهیابی به «من» یا «اگوی» محض و آگاهی محض در کانون توجه قرار داده است (همان)؛ بنابراین ساماندهی به این نظام فلسفی و انتقال آن به کودک از دغدغههای متفکران حوزهی تعلیموتربیت است.
از میان نقدها و پژوهشهایی که با رویکرد پدیدارشناسی در ادبیات کودک پیوند دارد میتوان به آثار لیپمن و متیوز<FootNote No="94" Text=" Gareth B Matthews"/> و نیز کتابهای لان<FootNote No="95" Text=" Jana mohre lone"/> باعنوان کودکان فلسفی<FootNote No="96" Text=" The Philosophical Child"/> و کاستلو باعنوان فلسفه در ادبیات کودک<FootNote No="97" Text=" Philosophy In Children’s Literature"/> اشاره کرد؛ همچنین، آثار ترجمهشدهای را که در نگارش مقالهی حاضر از آنها سود جسته شده است میتوان به این فهرست افزود.
گام اول پدیدارشناسی نیز شک فلسفی است که در تفکر هوسرل معنای خاص خود را دارد: شک در رویآورد طبیعی ابتدایی و نیز به تعلیق درآوردن تعاریفی که از راه نقل، عرف، عادت و حتی شناخت علمی به دست آمدهاند.
اهمیت موضوع به این دلیل است که این قوا سبب شناخت اصیل و درک بیواسطهی پدیدهها و واقعیتهای اطراف در ذهن کودک میشود و او را به انسانی متفکر و مستقل تبدیل میکند که دیدی انتقادی به جهان پیرامونش دارد؛ هر نظری را بهراحتی نمیپذیرد؛ بلکه تلاش میکند که آن را در کنش ذهنی اصیل ادراک کند.