چکیده:
یکی از سوالات اصلی فلسفه ذهن تبیین هستیشناختی اوصاف ذهنـی نظیـر عشق و محبت و نفرت است . در پاسخ به این سوال نظریات مختلفی ارائه شـده که اهم آنها در قالب نظریات اینهمانی، کارکردگرایی، رفتارگرایی و حذف گرایـی جای میگیرند. در مقاله پیش رو ابتدا به بسترها و زمینه های نظریه رفتـارگرایی اشـاره شـده ، سپس ، به چیستی نظریه رفتارگرایی میپردازد. در بخش اصلی نوشتار حاضر بـه ادله رفتارگرایان پرداخته شده ، و بر اساس روش عقلی، نقاط ضعف و آسیب آن روشن شده است . در پایان ، چنین نتیجه میشود: از آنجا که ادله رفتارگرایـان بـا آسیب های جدی روبروست نمیتوان ادعای آنها مبنی بـر اینکـه حـالات ذهنـی امری مشهود وظاهری است را پذیرفت بلکه حالات ذهنی را باید امـری درونـی و باطنی تلقی کرد.
خلاصه ماشینی:
این دیدگاه جدید روان شناسی ـ که شایع ترین نظریه در روان شناسـی تجربـی به حساب میآید (٩٠ :٢٠٠٩ ,symons and pacocalvo) و در صدد کشف تعامـل میان محرکهای درونی و رفتارهای بیرونی است - «رفتـارگرایی روش شـناختی» نامیده میشود که در آن روان شناسان درصـدد بیـان چگـونگی انجـام تحقیقـات روان شناختی برمیآیند (جان سرل ، ١٩٩٨: ٣٣) و به شاخه هایی مانند پدیده گرایـی، محیط گرایی و عملیات گرایی تقسیم میشود (بونژه و آردبلا، ١٣٨٨: ٣٠١) برخی از آنان احساسات درونی و ذهنی را میپذیرند و برخی، از آنجـا کـه از ارائـه یـک معنای روشن و قانع کننده از حالات ذهنی و نسبت آن با ماده مأیوس شـدند، بـه کلی فرآیندهای درونی را منکرند (١٩ :١٩٨٥ ,langer) که واتسـون و اسـکینر در دسته اخیر قرار دارند.
با توجه به مقدمه فوق سؤال اصلی این است : آیا حالات ذهنی مانند عشـق و کینه را میتوان عبارت از رفتار عاشقانه یا رفتار کینه ورزانه دانست و این حـالات را امری مشهود و بیرونی تلقی کرد یا اینکه این حـالات امـری درونـی و بـاطنی است و رفتارهای آدمی، در حقیقت ، تجلی و نمود این حالات میباشد؟ رفتارگرایان برآنند که حالات ذهنی عبارت از رفتارهای مشهود آدمیان اسـت و برای این مدعا ادله ای ذکر میکنند که در کتب فلسفی مربوط آمده و برخـی از آنها مورد انتقاد قرار گرفته است .
(٨٢ - ٨١ :١٩٤٩ ,ryle) نقد و بررسی مستدل با بیان این مسئله که اگر رفتارهای بیرونـی را معلـول اوصـاف ذهنـی درونی بدانیم ، سؤالات جدیدی در مورد خود اوصاف ذهنـی و علـت آن مطـرح میشود و این سؤالات زنجیروار ادامه پیدا میکند بر این عقیده استوار شده است که اوصاف ذهنی عبارت از رفتار های ظاهری است ، نه علل درونی آنها.