چکیده:
بررسی دو مقوله «تنافر کلام» و«تتابع اضافات» که از عیوب فصاحت کلام شمرده می شوند، نشان می دهد که این دو چندان که باید با ویژگیهای ادب فارسی همگام نیستند و چون دیگر مسائل بلاغت فارسی برگرفته از بلاغت عربی است و معمولا بلاغت نویسان بی توجه به این مساله به ذکر مثالهای نادرست پرداخته اند؛ مثالهایی که نه تنها عیبی در آن وجود ندارد، خود مشتمل بر آرایه ای ادبی است که از آن به واج آرایی یا نغمه حروف تعبیر می شود. در بلاغت عربی نیز این نکته قابل ارزیابی است؛ از آنجا که عده ای از ادب پژوهان پیشین به مقوله تکرار حرف، نگاه مثبتی نداشتند، بلاغت نویسان نیز معمولا هر تکرار حرفی را نکوهش کرده و ذیل تنافر کلام مطرح کرده اند. تتابع اضافات هم از چنین ضعفی به دور نبوده و در بیشتر کتب بلاغی عربی با نوعی سطحی نگری همراه است. پژوهش حاضر ضمن بررسی آرای مختلف ادب پژوهان، به تحلیل جایگاه این دو موضوع در بلاغت فارسی و عربی می پردازد، و بر این باور است که ذکر مباحثی از این دست نیازمند ژرف نگری بیشتر و ضابطه مند شدن است تا هم در آوردن سرفصلهای مشابه پرهیز نمود که بعضا بی توجه به ویژگیهای یک زبان است و هم از ذکر مثالهای نادرست اجتناب کرد.
خلاصه ماشینی:
"(نگاهی انتقادی به دو مقوله «تنافر کلام» و «تتابع اضافات») حسین روستایی دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمی علی پیرانی شال استادیار دانشگاه خوارزمی چکیده بررسی دو مقوله «تنافر کلام» و«تتابع اضافات» که از عیوب فصاحت کلام شمرده میشوند، نشان میدهد که این دو چندان که باید با ویژگیهای ادب فارسی همگام نیستند و چون دیگر مسائل بلاغت فارسی برگرفته از بلاغت عربی است و معمولا بلاغت نویسان بیتوجه به این مسأله به ذکر مثالهای نادرست پرداخته اند؛ مثالهایی که نهتنها عیبی در آن وجود ندارد، خود مشتمل بر آرایهای ادبی است که از آن به واج آرایی یا نغمه حروف تعبیر میشود.
» (همان، 39) به نظر میرسد که ذکر مثال برای تتابع اضافات هم از باب رعایت اصل امانت بوده تا مبادا اختلافی در شکل و صورت مباحث بلاغت دو زبان پدیدار شود؛ هرچند که ذکر شاهد برای آن از دایرة ادب فارسی بیرون باشد و مجبور به یافتن مثال از هرجا باشیم؛ براستی چگونه میشود تکرار مصوت در عین زیبایی و حسن، عیب هم بشمار آید؟ پس از این اشارات، نگاهی به بلاغت عربی –یگانه مرجع بلاغت نویسان فارسی- و بررسی این مباحث در آنجا میتواند مبین نکاتی مفید باشد که در ذیل بدانها اشاره میشود: نکتهای که از بررسی مبحث فصاحت کلام در کتب بلاغی عربی به دست میآید، اکتفای بیشتر نویسندگان آن کتب بر تکرار مثالهای پیشینیان است.
» نیز که گویا اول بار جاحظ آن را ذکر کرده و به جنیان منسوب دانسته است،(صعیدی،1991م:41-42) دائم در این کتب مختلف چه عربی و چه فارسی تکرار میشود؛ اما جاحظ نیز جز این نکته که این بیت را کسی سه مرتبه بدون لغزش نمیتواند بخواند، نکتهای دیگر به عنوان معیار بیان نمیکند(جاحظ، 1998م،ج1: 65-69) و شاید یکی از علل سخن فضل عباس دربارة فقدان یک مثال نو در کتب بلاغت نویسان ناشی از همین مسأله باشد."