چکیده:
موضوع این مقاله ناخشنودی های مهدی اخوان ثالث از اوضاع و احوال خویش و جامعه ای است که در آن زندگی می کند؛ نگارنده با مطالعه و بررسی کلّیة منظومه ها و مجموعه های شعر وی و بیان مهمترین دلایل این ناخشنودی ها چنین نتیجه گیری می کند که اولا ناامیدی و یاسی که در برخی از اشعار اخوان دیده می شود در حقیقت ، خود عامل دیگری دارد که همانا نارضایتی او از وضع خود و وضعیّت مردم وطنش است ، ثانیا این ناخشنودی و نارضایتی از وضعیّت خویش و جامعه به اشکال مختلفی بروز کرده است که اهمّ آن ها عبارتند از : خشم و خروش ، نفرت و نفرین یا طنز و لودگی یا دعوت به تلاش و امیدواری یا مرثیه خوانی و حتّی افسردگی ها و نا امیدی ها .
خلاصه ماشینی:
نکتة دیگری که این مقاله را بدان خاتمه می دهیم این که اخوان - بر خلاف آنچه بسیاری گمان برده اند – هیچ گاه نخواسته و نتوانسته دست از امید و تلاش بشوید، و نا امیدی و یأسی که در اشعار او جای جای رخ می نماید در حقیقت خود عامل دیگری دارد که همانا « ناخشنودی و نارضایتی او از وضع خود و وضعیّت مردم و وطنش » است؛ البته ، در بسیاری مواقع او نیز مثل هر انسان متعهّد و با شرف دیگری از دیدن نابسامانیها و نابهنجاریهای جامعه دچار ناامیدیها و سرخوردگیها میشود ولی همان طور که گفته شد او همیشه ، به نقطه ای و روزنه ای هر چند دور، امیدوار است و ناخشنودی او به اشکال مختلفی چون : خشم و خروش و نفرت و نفرین یا طنز و لودگی یا دعوت به تلاش و امیدواری یا مرثیه خوانی و حتّی نق نق زدنها و افسردگی ها و ناامیدی ها ی او جلوه می یابد: طنز و لودگی: گفت راوی : ماه خلوت بود اما دشت می تابید، نه خدایا ، ماه می تابید ، امّا دشت خلوت بود ...