خلاصه ماشینی:
"بنابراین تنها وقتی که سوبژهی اپیستمیک بدینوسیله خودآگاهی را به خود منسوب کند، مطمین میشود،کهبه طور کلی در و فعل تفکر وجود دارد که من میاندیشم ابراز آن است و برعکس، تازه وقتی مطمین شود که این فعل (akt) فکری در او ایجاد میشود،آن من میاندیشم را بر تصورات نظری خودآگاهی به کار میبرد،چراکه تنها آنگاه اطمینان مییابد که تمام تصورات دست داده به او با این فعل ملازم است در ارتباط ضروری با آن فکری است که در تصور من میاندیشم ابراز شده است،و همین میزانی است برای تصورات آن سوبژه.
کانت در مورد اصالت اندر یافت استدلال میکند که خودآگاهی"آن است که تولید تصور من میاندیشم میکند که باید بتواند ملازم همهی دیگر تصئورها باشد وءدر همهی آگاهی یکی است،اینک نمیتواند درم ملازمت تصور دیگر باشد" (B132) این استدلال را چگونه باید فهمید؟تصور من میاندیشم از جانب خود شرط ضروری خصلت تصوری تصورات است،چون که کمینهکاری که تصورات بایستی برآورده کنند که تصورات سوبژهای باشند که در او دست میدهند،تصئور من میاندیشم و فعل متضمن ملازمت همهی تصورات که میتوانند به سوبژه دست دهند البته کافی برای آن نیستند که خودآگاهی سوبژه برای شان تضمین شود،چراکه آن مستلزم در واقع آن است که سوبژه بداند که همه تصوراتی که ممکن است به او ئدست دهد،میتواند تصور من میاندیشم را ملازمت کند.
کوتاه اینکه:اهمیت نظاممند طرح مفهوم خودآگاهیاند اندر یافتی و دو خصلتش که در آغاز استنتاج استعلایی مفاهیم محضر فهم در آن است که خودآگاهی به مثابهی تصور محض و اصلی ارتباط ضروری همهی تصورات با تصور من میاندشم مستلزم ادای ان است که چارچوب مفهومیاش خود محض و اصلی باشد،و این حتی وقتی یا به سخن بهتر همانا در صورتی که سوبژهی اپیستمیک تصورات تجربی در مکان و زمان را به خود منسوب(متعلق)کند."