چکیده:
به رغم آنکه در سالهای اخیر مسایل تاریخی و پژوهشهای باستانشناسی دژهای اسماعیلیان الموت، متولیان شایستهای
پیدا کرده است و شاهد دهها اثر ارزنده در این زمینه هستیم، هنوز در این منطقه دژهایی وجود دارد که کاملا ناشناخته و گمنام مانده و
درباره آنها کار شایستهای صورت نگرفته است. قلعه قسطینلار واقع در رودبار الموت قزوین، یکی از آن دژهاست. در این مقاله که
تحقیقی است تاریخی و جغرافیایی درباره این دژ،نخست به بیان وجه تسمیه نام قلعه و سپس به نام خاص و تاریخی دژ ـ یعنی لار ـ و
در نهایت به بیان موقعیت جغرافیایی آن پرداخته شده است. در پرتو همین کوشش، تاریخ حقیقی بنای دژ نیز روشن شده که 538
قمری است، بنابراین و به طور قطع از بناهای اسماعیلیان الموت به شمار است.
خلاصه ماشینی:
"». (2) ظفرنامه نیز همین معنا را متذکر شده است: چو لار و سروش و چو سرخه دزک که بودی سر بارهشان بر فلک چو تیره [پیره] چو بهرامدز آنک کس ندیدی به مردی برو دست رس (3) از آنجا که جوینی ـ و حمدالله مستوفی ـ نام قلعههایی که در منطقه رودبار الموت قرار گرفته است را پشت سر هم و به ترتیب آورده و بعد از آن، دیگر دژهای خارج از منطقه را نام برده است، چنین مینماید که در نوشته جوینی مقصود از لار، دژی در رودبار الموت است که احتمالا همین دژ یاد شده باشد.
بنابراین آنجا که میگوید از الموت به لار رفت، مقصود از بخش الموت به بخش رودبار ـ که قسمتی از آن، ناحیه لار یا لالهبشم یا لاربشم علیا است ـ رفته است که قلعه لار یا قسطینلار هم در این ناحیه، بر دامنه گدوک رودبار قرار گرفته و این معانی دقیقا با سیاق و مفاد جمله «به لار رفت و آنجا دژی استوار کردند که به سربشم قزوین نزدیک بود» انطباق کامل دارد.
از محققان خارجی، خانم فریا استارک (2) (1993ـ1893م) جهانگرد و پژوهشگر انگلیسی، که در 1927 و 1931م (1306 و 1310ش) از منطقه رودبار الموت و قسطینلار بازدید کرده است، در باب این دژ مطالبی دارد: «هنگامی که [آبادی] مرک را ترک میکردیم، بوی نم و خاک دلانگیز همهجا را فرا گرفته بود.
چنین مینماید که تأسیسات قلعه به شکل منظم و سیستماتیک تخریب شدهاند و ممکن است که این کار در دوران صفویه، زمانی که قزوین را پایتخت ساخته و در قلعه الموت نیز زندانی بنا کرده بودند، صورت گرفته باشد."