چکیده:
در پژوهش حاضر عوامل طلاق بر حسب جنسیت در افراد متقاضی طلاق در دادگاه های خانواده تهران ( شهید محلاتی- ونک) طی سال های ۱۳۸۵-۱۳۸۶بررسی شد. افراد گروه نمونه شامل ۳۰۰ نفر ارجاعی از دادگاه ها و روش پژوهش توصیفی و مقطعی، با انجام دادن مصاحبه ساخت یافته بوده است. دلایل تقاضای طلاق پس از مصاحبه مشخص شده و به صورت عوامل اقتصادی، روانی، فرهنگی-اجتماعی، مشکلات جنسی، جسمی، اعتیاد، خشونت و ازدواج مجدد دسته بندی شد. داده ها به صورت فراوانی و درصد نمایش داده شد و با آزمون کای دو در 2 گروه مرد و زن مقایسه شد. نتایج نشان داد هرچند بیش ترین دلیل طلاق در هر دو جنسیت (۴/۸۴ ٪ از زنان و۹۰٪ از مردان) عدم تفاهم و سازش بوده است؛ اما تقاضای طلاق در زنان بیش تر تحت تاثیر عوامل اقتصادی ، خشونت ، مشکلات جنسی و اعتیاد بوده در حالی که مردان بیش تر به دلیل مشکلات فرهنگی-اجتماعی متقاضی طلاق بوده اند. ا ز نتایج پژوهش حاضر در برنامه ریزی لازم در آموزش و مشاوره های قبل از ازدواج، همچنین لزوم آگاه سازی زوجین در زمینه دریافت مشاوره تخصصی در زمان بروز مشکل و اقدام به طلاق می توان برای پیشگیری از وقوع طلاق به کار گرفته شود.
خلاصه ماشینی:
این امرموجب از هم پاشـیدگی شخصی ، خانوادگی و اجتماعی می شود و در بیش تـر مـوارد آثـار مخـرب آن بـر زنـان بسـیار شدیدتر از مردان است (پوتن ٢، ١٩٨٧) نتایج مطالعه ای حاکی از آن است کـه زنـان در مقایسـة با مردان پیامدهای متفاوتی را پس از طلاق تجربه می کنند و در مجموع با چالش های مضـاعفی در زندگی خود پس از طلاق مواجه هستند ( صادقی فسایی و همکاران ١٣٩١) .
Emire & Juice زناشویی خود را گسیخته و از هم جدا شوند و در تعریف دیگری آمده است که طـلاق شـیوة نهادی شده اختیاری پایان یک ازدواج است ؛ دربارة عوامـل مـؤثر بـر طـلاق نظریـه هـا و علـل مختلفی وجود دارد، مدل تبینی ما از طلاق خشونت بر زنـان و مشـکلات جنسـی در زوجـین است .
در این نظریه مسئلة مهم در ایجاد خشونت این اسـت کـه تفسـیرهای اجتمـاعی ایـن عمـل را مقبول نشان می دهند و شبکه های اجتماعی که خانواده در آن به سر مـی بـرد نیـز تعیـین کننـدة میزان بروز خشونت است ، زیرا والدین تنها زمانی فرزنـدان خـود را تنبیـه مـی کننـد کـه نظـام هنجاری آنها را به این کار تشویق کند یا سـازمانهـای حمـایتی اجتمـاعی آنهـا را در زمینـة مشکلات تربیتی کودکان راهنمایی نکنند و باری از دوش والدین برندارند (اعزازی، ١٣٨٠).
پـذیرش این رفتار بیش از آنکه فردی باشد اجتمـاعی اسـت و خشـونت نسـبت بـه زنـان محـدود بـه خشونت بدنی نیست ، بلکه هر نوع رفتاری که مرد به قصد اثبات قدرت بـرای نظـارت بـر زن داشته باشد خشونت است ، بلکه خشونت روانی ، اجتماعی ، اقتصـادی و جنسـی را نیـز شـامل می شود (اعزازی، ١٣٨٠).