چکیده:
مسئلهی دور هرمنوتیکی از جمله مسائل بنیادین هرمنوتیک مدرن است که با تقریرهای متفاوتی توسط نظریهپردازان این حوزه بیان شده. هرمنوتیک رمانتیک این دور را به مثابه یک اصل روششناختی معرفی میکند، این در حالی است که هرمنوتیک فلسفی آن را سیاق وقوع فهم تلقی نموده و ابعادی وجودی بدان میدهد. هیدگر معتقد است که دور هرمنوتیکی بازتاب ساختار وجودی دازاین است، گادامر نیز آن را توصیفی از فرآیند وقوع فهم میپندارد. هر یک از این برداشتها مستلزم وارد کردن مؤلفههای خاصی در چرخه دور است و کارکردهای ویژهای را نیز از آن انتظار دارد. مقاله پیش رو پس از درنگی کوتاه بر برداشتها و روایات گوناگون از دور هرمنوتیکی، کوشیده است تا با رویکردی تحلیلی کارکردها و مؤلفههای این دور را در چهار سطح متمایز مورد بررسی قرار دهد. سطح نخست عبارت است از فهم و تفسیر متون بر اساس کارکرد لغت شناختی. در سطح دوم فرآیند بازنگری و اصلاح پیش فهمها و پیشداوریها انجام میشود. نیل به خود فهمی از کارکردهای دیگر این دور است که در سطح سوم مورد مداقه قرار میگیرد. دیگر کارکرد دور هرمنوتیکی، تأثیر در تاریخ اثرگذار است که در سطح چهارم به بررسی آن پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
(١٤٨ :١٩٩٦ ,Dilthey) نزد هیدگر و گادامر اما دور هرمنوتیکی بازتاب ایده ای است که در کانون هرمنوتیک فلسفی قرار دارد، یعنی این ایده که هر فهمی موقتی بوده و روند تحقق فهم حرکتی پایان ناپذیر است .
از دور روش شناختی تا قوس هرمنوتیکی بیشتر تقریرهایی که از مسئله دور در هرمنوتیک بیان شده است در این نکته اشتراک نظر دارند که فهم یا تفسیر در یک فرآیند رفت و برگشت موسوم به حرکت بازگشتی یا حرکت ارجاعی (referential movement)انجام میشود؛ هر حرکت ارجاعی خود شامل دو مرحله رفت و بازگشت است .
٣. سطح نخست : فهم و تفسیر متن تا پیش از شکل گیری هرمنوتیک رمانتیک هنوز مسئله ای با عنوان دور هرمنوتیکی مطرح نبود، بلکه صرفا در علم معانی بیان و لغت شناسی از رابطه معنایی میان اجزاء و کل به مثابه روشی برای تفسیر متون استفاده میشد.
(٢٩٢ :٢٠٠٤ ,Gadamer) شلایرماخر دور هرمنوتیکی را به مثابه یک اصل روش شناختی در کانون هرمنوتیک قرار داد، این در حالی است که گادامر این دور را توصیفی از روند تحقق فهم میداند و معتقد است که بر اساس آن نمیتوان هیچ قاعده و اصل روش شناختی در هرمنوتیک ابداع کرد.
درحالی که هیدگر تفسیر و فهم را به عنوان جوانب دور معرفی میکند؛ گادامر بر این باور است که دور هرمنوتیکی میان پیش فهم های مفسر و متن (موضوع فهم ) رخ میدهد، پیش فهم ها نیز همان پیش داوریهای مفسرند که توسط سنت به او منتقل شده و برخاسته از موقعیت هرمنوتیکی و افق فهم ویاند.