خلاصه ماشینی:
هانری کربن،زائری از غرب کریستیان ژامبه،متفکر بزرگ فرانسوی،در مقدمهای که بر کتاب زمانیغیر زمانها نگاشته،آن را اثری فوق العاده دانسته که در پی آن است تارمز انقلاب ایران را در دل متافیزیک ایرانی بیاید(مقدمه کتاب)؛و باتأکید بر این گفته لاکان که«همیشه نیمی از حقیقت گفته میشود».
عشقی در پردازش نظریهاش،به شدت از نگاه گنوستیکی هانریکربن به فلسفه و تاریخ شیعه متأثر است و در کتابش بارها به آثار کربنو،به خصوص،اسلام ایرانی اشاره کرده؛هر چند سرانجام و آنگاه کهمیخواهد تاریخ عینی را مورد توجه قرار دهد،به ناچار نه تنها باید ازکربن خداحافظی کند که در مقابل آن قرار میگیرد.
هانری کربن فیلسوف فرانسوی که بعد از بهرهگیری از محضربزرگان عرفان و دینشناسان اروپایی همانند ژیلسون،به قول خودشدست تقدیر او را به شرق و سرزمین عالم مثال یا ارض ملکوت رهنمونکرد،دلبسته متافیزیک بود و بعد از آشنایی با ایران و تشیع،گویی کهگمگشته خود را بازیافته است.
عشقی نقطه شروع تحلیل خود را بحث در باب امام قرارداده که بدون آن،فهم تشیع به طور کلی و انقلاب اسلامی غیرممکناست؛امامی که راهنما و هادی حقیقت است و به یاری آن میتواناز ملک،پران شد و به ملکوت پیوست و حقیقت را فراچنگآورد.
همانگونه که امام معصوم(ع)در تشیع دارای موقعیت تأویلیویژهای است،امام خمینی نیز به راحتی توانست این جایگاه را به دستآورد و خود در نقش تأویل گر قانون،به مثابه قانونگذار ظاهر شد کهمجری شریعت و تشیع است.
اما نویسنده با بررسی دو مفهوم عارف و روحانی در شیعه،معتقداست که عارف با تلاش برای دستیابی به حقیقت و روحانی در تلاشبرای مشروطه کردن سیاست،سرانجام به فراتر رفتن از وضع موجودمیاندیشند و این به درستی نشاندهنده ذات سیاسی شیعه در هر دوگرایش آن است؛به گونهای که نام تشیع همیشه به عنوان اپوزیسیونحکومتها شناخته شده است.