چکیده:
بیش از سه سال است که بیداری اسلامی منطقه بسیار وسیعی از جهان عرب را در برگرفته است. این میان، منطقۀ خلیج فارس به دلیل ساختار سیاسی متصلب و غیر دمکراتیک و وجود شکافهای عمیق اقتصادی و اجتماعی بستر مساعدی برای بیداری اسلامی بوده است؛ اما موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این منطقه برای جهان غرب و همسویی نظام حاکم در این کشورها با غرب، سبب گردیده غربیان موج بیداری اسلامی را مدیریت و مانع سرایت آن به این منطقه حساس شوند. یکی دیگر از دلایل اهمیت منطقه خلیج فارس قرابت جغرافیایی آن با جمهوری اسلامی است. جهان غرب به دلایل متعدد از دخالت مستقیم برای ممانعت از گسترش موج بیداری اسلامی به منطقه خلیج فارس خودداری کرده است؛ لذا این مأموریت به برخی بازیگران منطقه محول شده است؛ از جمله عربستان سعودی که تمایلات و تواناییهای ویژهای دارد. با توجه به ویژگیهای بحرین که باعث تأثیرپذیری بیشتر آن از انقلاب اسلامی و به تبع بیداری اسلامی شده است، عربستان برای آن که از پیامدهای دمینووار بیداری اسلامی در سرنگونی حاکمان محافظهکار منطقه خلیج فارس جلوگیری کند، تمام کوششهای سیاسی و نظامی خود را برای حفظ نظام حاکم در بحرین به کار گرفته است. این مقاله با ترکیب نظریههای «هژمونی» و «مهار» جایگاه عربستان سعودی به نیابت از نظام جهانی سلطه در رویارویی با موج بیداری اسلامی در منطقه خلیج فارس بهویژه بحرین را تحلیل کرده است.بیش از سه سال است که بیداری اسلامی منطقه بسیار وسیعی از جهان عرب را در برگرفته است. این میان، منطقۀ خلیج فارس به دلیل ساختار سیاسی متصلب و غیر دمکراتیک و وجود شکافهای عمیق اقتصادی و اجتماعی بستر مساعدی برای بیداری اسلامی بوده است؛ اما موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک این منطقه برای جهان غرب و همسویی نظام حاکم در این کشورها با غرب، سبب گردیده غربیان موج بیداری اسلامی را مدیریت و مانع سرایت آن به این منطقه حساس شوند. یکی دیگر از دلایل اهمیت منطقه خلیج فارس قرابت جغرافیایی آن با جمهوری اسلامی است. جهان غرب به دلایل متعدد از دخالت مستقیم برای ممانعت از گسترش موج بیداری اسلامی به منطقه خلیج فارس خودداری کرده است؛ لذا این مأموریت به برخی بازیگران منطقه محول شده است؛ از جمله عربستان سعودی که تمایلات و تواناییهای ویژهای دارد. با توجه به ویژگیهای بحرین که باعث تأثیرپذیری بیشتر آن از انقلاب اسلامی و به تبع بیداری اسلامی شده است، عربستان برای آن که از پیامدهای دمینووار بیداری اسلامی در سرنگونی حاکمان محافظهکار منطقه خلیج فارس جلوگیری کند، تمام کوششهای سیاسی و نظامی خود را برای حفظ نظام حاکم در بحرین به کار گرفته است. این مقاله با ترکیب نظریههای «هژمونی» و «مهار» جایگاه عربستان سعودی به نیابت از نظام جهانی سلطه در رویارویی با موج بیداری اسلامی در منطقه خلیج فارس بهویژه بحرین را تحلیل کرده است.
خلاصه ماشینی:
"آمریکا به دلایلی چون ناکامی در تجربه پرهزینه سلطه مستقیم هژمونیک در دوره نومحافظهکاران در منطقه خاورمیانه بهویژه عراق و بحرانهای داخلی که در قالب جنبشهایی چون «اشغال وال استریت» تجلی یافت، در مواجهه با جنبش بیداری اسلامی در حوزه خلیج فارس از دخالت مستقیم حذرکرد؛ از این رو عربستان فرصتی تاریخی برای حفظ نظام خود و استقرار نظم منطقهای مطلوب خود و غرب به دست آورد و از ابزار مالی و سیاسی برای مهار بیداری اسلامی در برخی کشورهای حوزه خلیج فارس بهره گرفت.
بحرین، آوردگاه استراتژیک در رویارویی هژمونیک ورود موج بیداری اسلامی به بحرین و تلاش عربستان برای مهار این موج با دیگر کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس متفاوت است.
لشکرکشی عربستان به بحرین ناشی از این نگرانی عربستان بود که حوزه جنوبی خلیج فارس مانند سایر کشورهای عربی از ورود موج بیداری اسلامی ایمن نیست و در صورت سقوط یکی از کشورهای این منطقه بقیه مانند دومینو فرو خواهند ریخت (Asia times,2012, p.
آمریکا برای رسیدن به هدف، با توجه به تحول محیط امنیتی خلیج فارس که یا از تحولات درونی یا تحولات بینالمللی سرچشمه گرفته، استراتژیهای گوناگونی طراحی کرده است؛ به تعبیر دیگر از دهه 1970 تا آغاز بیداری اسلامی در 2011، تحولات بسیار مهمی در حوزه هژمونیک در عرصه بین المللی و منطقه خلیج فارس رخ داد و عربستان و ایران در دهه 1970 همسو با غرب برای هژمونیک غرب در نظام دو قطبی گامهای مهمی برداشتند، اما با وقوع انقلاب اسلامی، بازی هژمونیک دچار تغییرات اساسی شد."