چکیده:
دموکراسی، بیتردید، عرصۀ عمومی فعالیتهای انسانی است؛ چراکه انسانها در این حوزه به تعامل با یکدیگر میپردازند و درخواستها و علاقهمندیهای خود را بیان میکنند. جنبشهای اجتماعی که بیانکنندۀ تقاضاهای مردمی هستند، در همین عرصۀ عمومی شکل میگیرند و به فعالیت میپردازند. این پژوهش به دنبال بررسی و ارزیابی میزان تأثیراتی است که عقلانیت ارتباطی نظریۀ هابرماس، بر شیوۀ فعالیت و سازماندهی جنبشهای اجتماعی نوین و نیز نوع روشها، راهبردها و استراتژیهای اتخاذشدۀ آنها برای دستیابی به اهدافشان دارد. با توجه به جهانگستر بودن اهداف، هم از منظر دموکراسی رایزنانۀ هابرماس، و هم از نگاه جنبشهای اجتماعی جدید، و نیز با توجه به شیوۀ مفاهمهای و گفتگویی هردو طرف، میتوان هماهنگیها و سنخیتهای قابلملاحظهای را میان این دو مشاهده کرد. استدلال نوشتار حاضر این است که جنبشهای اجتماعی جدید مانند جنبش سبز (محیط زیستگرایی)، خلع سلاح و...، با اقتباس از شیوۀ دموکراسی رایزنانۀ هابرماس، چه در سطح عمل و چه در سطح نظر، از این نظریه متأثر شدهاند. در ادامه تلاش میگردد جنبههای متفاوت این رابطه، با تأکید بر دو جنبش سبز و وال استریت به تصویر کشیده شود. روش پژوهش، کیفی از نوع تبیین علی و روش تحلیل، توصیفی_ تبیینی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و اسنادی است.
Certainly، democracy، the public sphere of human activity، why do people in this area tend to interact with each other and Express their demands and interests. Social movements، which Expresses the demands of the people، in the public arena are formed and are active. But to explain the activities of new social movements، such as the mobilization of additional benefits based on rational choice theory، would be helpful. The reason for this change of representation، and in particular the objectives of these movements the way activities. The movements of the other follows Individual and group interests are focused on the use of instrumental rationality theories are trivial. What is the main concern of the study، methods of analysis and explain how the activities and purposes، by the new social movements. With regard to the active The public sphere ities of these movements are spreading out and based on dialogue and communication are، the basic relationship can be drawn between them and Hagerman’s theory of deliberative democracy .thus، on the one hand، the activities of these movements in its limitless، and on the other hand، the world wide intents and purposes they are and what binds these two together، the sense of Hagerman’s communicative rationality. In fact، this research seeks to explore and demonstrate the implications of Hagerman’s theory of communicative rationality is that the social movement has gone way up. According to the world wide conjectural goalsT both from the perspective of Hagerman’s Deliberative Democracy، and new social movements، and also the mode of communication and dialogue، on bedsides can be significant coordination between the two was observed. This paper argues that، as a new social movement، like movement for disarmament، green movement، borrowed from the Hagerman’s deliberative democracy، whether in practice or in terms of this theory have been affected، various aspects of this relationship that is trying to be portrayed. Methods of this descriptive-analytical and using library resources and documents.
خلاصه ماشینی:
پس ، فراگیر شدن عقلانیت ارتباطی هابرماس که خود او شرط عملی شدنش را حذف همۀ ساختارهای اقتداری در حوزة عمومی می دانست ، به عنوان مرکز ثقل عملیات این جنبش ، اصلی ترین وظیفه ر برعهده دارد.
- با توجه به تأکید جنبش های اجتماعی جدید بر احیا و بازسازی حوزة عمومی ، رابطه ای مستقیم و منطقی را می توان میان این نوع چاره اندیشی و عقلانیت ارتباطی هابرماس ترسیم کرد.
از دیدگاه هابرماس ، زمانی که روابط اقتداری حذف شوند، آگاهی راستین در جامعه اشاعه می یابد و مردم بر تصمیم های اتخاذی در عرصۀ عمومی کاملا اشراف پیدا می کنند؛ چراکه به باور وی ، در زمان سلطۀ عقلانیت ابزاری و آمیختگی نقش های دولتی وخصوصی ، دولت با توجیه اعمال ودخالت هایی که در حوزة عمومی صورت داده است ، نوعی آگاهی کاذب را در میان مردم منتشر می کند، به نحوی که مردم بر رأی خود هم احاطه ندارند و بدون آنکه بدانند، مطابق نظر سیاستمداران عمل می کنند.
سرانجام باید به این نکته اشاره کرد که از منظر این پژوهش ، تقویت جایگاه روابط و هنجارهای اخلاقی ، مولود عقلانیت ارتباطی است ؛ چراکه در وضعیتی که عقلانیت ابزاری انسان ها را به سوی منفعت گرایی ، و احزاب وگروه ها را مطابق با نظریه بسیج منابع وانتخاب عقلانی هدایت می کند، نمی توان توقع داشت که فایده و منفعت در نزد انسان ها اولویت خود را به هنجارهای اخلاقی بدهد.