چکیده:
بسیاری از رباعیات منسوب به خیام در جای جای متون نظم فارسی به نام شاعران دیگر نیز ضبط شده ﺍست. این امر علاوه بر ایجاد تردید در مورد صحت انتساب رباعیات خیام، انتساب چنین رباعیاتی را به شاعران دیگر نیز دشوار ﻣﻰسازد. اختلاف در انتساب رباعیات تا حدی است که گاه برای یک رباعی نام هفت شاعر در منابع مختلف درج گشته است. بیش از یک سده است که پژوهشگران ایرانی و خارجی درباره صحت انتساب این قبیل رباعیات تحقیق کردهﺍند اما ضرورت پژوهشﻫﺎی بیشتر در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است. با این که صحت انتساب رباعیات منسوب به حافظ هم پیشتر به وسیله استادانی چون مسعود فرزاد، محمدامین ریاحی و دیگران مورد تحقیق قرار گرفته، هنوز راهی طولانی پیش روی پژوهشگران این حوزه برای تحصیل واقعیت وجود دارد. در مقاله حاضر با مطالعه یازده رباعی که هم به خیام و هم به حافظ منسوب شده، صحت انتساب این رباعیات به دو شاعر بررسی و نقد شده است. پس از ذکر محل و تاریخ انتساب رباعیﻫﺎ به هر یک از دو شاعر، به سبک شناسی زبانی و سابقه تاریخی رباعیات و سنجش مضمون آنﻫﺎ با مضامین رباعیات اصیل خیام پرداخته شده، در نهایت با رد تعلق آنﻫﺎ به خیام و حافظ، انتسابشان به شاعری دیگر بیان شده است.بسیاری از رباعیات منسوب به خیام در جای جای متون نظم فارسی به نام شاعران دیگر نیز ضبط شده ﺍست. این امر علاوه بر ایجاد تردید در مورد صحت انتساب رباعیات خیام، انتساب چنین رباعیاتی را به شاعران دیگر نیز دشوار ﻣﻰسازد. اختلاف در انتساب رباعیات تا حدی است که گاه برای یک رباعی نام هفت شاعر در منابع مختلف درج گشته است. بیش از یک سده است که پژوهشگران ایرانی و خارجی دربارة صحت انتساب این قبیل رباعیات تحقیق کردهﺍند اما ضرورت پژوهشﻫﺎی بیشتر در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است. با این که صحت انتساب رباعیات منسوب به حافظ هم پیشتر به وسیله استادانی چون مسعود فرزاد، محمدامین ریاحی و دیگران مورد تحقیق قرار گرفته، هنوز راهی طولانی پیش روی پژوهشگران این حوزه برای تحصیل واقعیت وجود دارد. در مقاله حاضر با مطالعة یازده رباعی که هم به خیام و هم به حافظ منسوب شده، صحت انتساب این رباعیات به دو شاعر بررسی و نقد شده است. پس از ذکر محل و تاریخ انتساب رباعیﻫﺎ به هر یک از دو شاعر، به سبک شناسی زبانی و سابقة تاریخی رباعیات و سنجش مضمون آنﻫﺎ با مضامین رباعیات اصیل خیام پرداخته شده، در نهایت با رد تعلق آنﻫﺎ به خیام و حافظ، انتسابشان به شاعری دیگر بیان شده است.
Many ascribed quatrains to Khayam in various Persian versed texts have been recorded under the name of other poets. In addition to creating doubt about the validity of ascription of Khayam’s quatrains، this also makes the ascription of such quatrains to other poets difficult. The discrepancy about the ascription of such quatrains is so that sometimes seven poets are mentioned for a quatrain in different sources. It is more than a century that Persian and foreign scholars have studied about the validity of ascribing such quatrains but the need for more researches still remains. Though the validity of ascribing the quatrains attributed to Hafiz has been investigated before by scholars like Masoud Farzad، Mohammadamin Riahi and others، there is still a long way before researchers in this field for reaching reality. Studying eleven quatrains which have been ascribed to both Hafiz and Khayam، this article aims to explore the validity of such ascription to the two poets. After mentioning the place and date of ascribing the quatrains to each of the poets، the linguistic stylistics and history of these quatrains are discussed and their theme is evaluated comparatively with the theme of authentic quatrains of Khayam. Finally، refuting their ascription to both Khayam and Hafiz، their ascription to another poet is proposed.
خلاصه ماشینی:
5 این رباعیﻫﺎ با در نظر گرفتن تشابهات سبکی و زبانی، قدمت انتساب، عدم تردید در انتساب به غیر، کثرت تکرار در نسخ و مجموعهﻫﺎی رباعیات خیام، اعتماد به متون و نسخ خطی و تناسب مضمون با اندیشة عمر خیام در متون منثوری که محققا متعلق به وی است، از کتابهای التنبیه، مرصادالعباد، نزهة المجالس، لمعة السراج، اقطاب القطیبة، نخبة الشارب، مسالک الممالک، تاریخ جهانگشا، تاریخ وصاف، مونس الاحرار، مجموعه اشعار و مراسلات لالااسماعیل، جنگ خطی مجلس و جنگ اشعار قرن هشتم مستفاد فروغی- غنی گزینش شد.
6- بررسی رباعیات مشترک در این بخش یازده رباعی که هم به خیام و هم به حافظ منسوب شدهﺍست، ذکر گشته و ذیل هرکدام، نخست محل انتساب به خیام و سپس محل انتساب به حافظ و احیانا شاعر دیگر آمده است.
نتیجة تحلیل به لحاظ تاریخ انتساب، تعلق رباعی به خیام، باباافضل و حافظ مردود است و به علت سادگی بیان آن، انتساب به کمال الدین نیز جای تردید دارد.
انتساب به شاعر دیگر در نسخ ذیل جزء رباعیات حافظ آمده است (فرزاد، 1350: 209؛ حافظ، 1306: 344): ب (نیمة اول قرن دهم)، ن (997) و ک متعلق به فرزاد (نیمة اول قرن یازدهم)، نسخة (1055 هـ .
تحلیل نسخهﺍی، سبکی و محتوایی به علت آمدن این رباعی در نزهة المجالس و مونس الاحرار ممکن نیست سرودة حافظ باشد و بیش از یک قرن پیش از انتساب به خیام، به نام کمالﺍلدین اسماعیل آمده است.