چکیده:
هدف مطالعه حاضر، کاهش بار شناختی و افزایش کارایی آموزش در یک محیط یادگیری چندرسانه ای مبتنی بر رایانه بود. مطالب آموزشی در دو وجهحسی ( گفتار در برابر متن بر صفحه) و کنترل سرعت ارائه مطالب ( یادگیرنده سرعت در برابر سیستم سرعت ) ارائه شد. محتوای زنجیره علی قطعههای معنادار شکلگیری صاعقه بود که طی 16 مرحله در قالب یک انیمیشن آموزشی به 100 دانشآموز دختر پایه دوم متوسطه شهر تهران در قالب چهار گروه آزمایشی ارائه شد. ابزار گردآوری اطلاعات، آزمونهای یادسپاری و انتقال و برگههای سنجش بارشناختی بود. پژوهش بهصورت کاملا آزمایشی (یک طرح عاملی2×2) انجام شد. یافتهها نشان داد که گروه گفتاری بار شناختی کمتر و در نتیجه کارایی بالاتری نسبت به گروه متن بر صفحه داشتند. اثر متقابل وجه حسی و کنترل سرعت ارائه آموزش در کارایی عملکرد نیز معنادار بود. یافتههای به دست آمده اثر تعدیلکنندگی کنترل سرعت ارائه مطالب بر وجهحسی در یک محیط یادگیری چندرسانهای را تائید کردند. نتایج بر پایه نظریه بار شناختی و نظریه شناختی یادگیری چندرسانهای تبیین شدند
خلاصه ماشینی:
در 1-cognitive theory of multimedia learning 2-auditory/verbal channel 3-visual/pictorial channel 4-dual coding theory 5-working memory صورتي که کلمات به صورت گفتار در کنار تصوير ارائه شوند، هر دو مجراي ديداري و شنيداري استفاده مي شوند و هيچ کدام دچار اضافه بار شناختي نخواهند شد.
بار 1-cognitive load theory 2-Sweller 3-Chandler 4-VanMerrienboer 5-Pass 6-Renkl 7-Adcock شناختي توليدي به عنوان ايجاد حواسي از اطلاعات جديد، مانند فرايندهاي سازماندهي اطلاعات جديد، در يک ساختار منسجم و کامل کردن ارائه هاي دانش جديد با دانش قبلي تعريف شده است (مورنو و مه ير، ٢٠٠٧).
با توجه به اثرهاي وجه حسي، ارائه هاي ديداري- شنيداري مانند انيميشن هاي گفتاري (مه ير ٢٠٠١) به اثر تقسيم توجه و استفاده از مجراهاي خاص پردازش وجه حسي منجر ميشود و در صورتي که يادگيرندگان قادر باشند سرعت آموزش را کنترل کنند، 1-Chung 2-Narration 3-Ginns باعث بهبود پردازش اطلاعات ميشود.
به طور خلاصه ، هدف مطالعه حاضر بررسي اثر وجه حسي و کنترل سرعت ارائه مطالب در کاهش بارشناختي و افزايش کارايي يادگيرندگان نوجوان در يک محيط يادگيري چندرسانه اي مبتني بر رايانه بود.
به عبارت ديگر، اثر تعديل کنندگي کنترل سرعت ارائه مطالب بر وجه حسي که در مطالعات چانگ (٢٠٠٦)، تبرز (٢٠٠٤، ٢٠٠٢) و گينز (٢٠٠٥) تاييد شده است ، در پژوهش حاضر تاييد شد؛ به اين معنا که شرکت کنندگان تلاش ذهني کمتر و در نتيجه بار شناختي کمتري در آزمون انتقال تجربه کردند.