چکیده:
نقشهای دستوری "را" در زبان فارسی از دیرباز مورد توجه زبانشناسان و دستورنویسان بوده است. نشانۀ معرفگی، نشانۀ مشخصبودگی، نشانۀ مبتدای ثانویه، نشانۀ تشخیصپذیری، از جمله نقشهای منسوب به "را" میباشند. پژوهش حاضر مطالعهای است نقشگرا- ساختگرا که از رهگذر آن دو فرایند "مفعولنمایی افتراقی" و "مفعول نمایهای" به موازات یکدیگر مورد بررسی قرار گرفته تا نشان دهیم الف) دو فرایند مذکور با دو پارامتر "پیشانگارۀ تشخیصپذیری" و "پیشانگارۀ مبتدابودگی" در ارتباط هستند. ب) "نشانهگذاری" مفعول مستقیم در جمله با "وضعیت شناختی" یا به عبارتی دیگر، بازنمایی ذهنی مصداق مفعول مستقیم در ذهن مخاطب مرتبط است، به گونهای که از سه روش میتوان برای نشانهگذاری مفعول متناسب با وضعیت شناختی آن استفاده کرد: بکارگیری "را" به تنهایی، بکارگیری واژهبست مفعولی به تنهایی و بکارگیری همزمان "را" و واژه بست مفعولی. ج) تعامل میان وضعیت شناختی مصداق مفعول و چگونگی نشانهگذاری آن در جایگاه نخست جمله را میتوان از منظری ساختگرا در قالب سه "طرحواره ساختاری" بیان کرد که هر یک را میتوان به تناسب شناخت گوینده از وضعیت شناختی مفعول در ذهن مخاطب به عنوان یک "شیء دستوری" قلمداد کرد.
خلاصه ماشینی:
"از منظر ساخت اطلاع، این دو مالک در حاشیۀ چپ بند به ترتیب نقش مبتدای اولیه و ثانویه را بازی میکنند، در حالی که مصداق مفعول مملوک که در درون بند واقع شده است، به همراه فعل جمله در نقش کانون گزارهای ظاهر میشود؛ این در حالی است که وجه اشتراک هر سه اسم همراه شده با "را" تشخیصپذیری مصادیق آنها برای مخاطب است.
گرچه مفعولنمایی افتراقی در فارسی امروز حساسیتی به مقولههای ساخت اطلاعی مبتدا و کانون نشان نمیدهد، مفعول نمایهای در ارتباط مستقیم با مفهوم مبتدابودگی قرار دارد به گونهای که تنها مفعولهایی که مصداق آنها در بالاترین میزان "دسترسی شناختی/ذهنی" 3 قرار دارند یا به عبارتی، در سطح گفتمان یک مبتدای برجسته هستند، به صورت "نمایهای" 4 در درون جمله نشانهگذاری میشوند.
بالعکس، در مثال (13) نه تنها مصداق واژه بست مفعولی به واسطۀ ذکر آشکار آن در سؤال مورد نظر برای identifiability-presupposition entity consciousness-presupposition topicality/relevance-presupposition the potential locus of predication شنونده قابل تشخیص است، بلکه در کانون آگاهی شنونده نیز قرار داشته و گوینده خبری را در رابطه با آن به مخاطب منتقل میکند.
همراهی "را" با مصداق مفعول چنین تبیین میشود که گوینده وجود یک بازنمایی ذهنی را برای مصداق مفعول input output body working space preposed در ذهن شنونده مفروض میپندارد (یعنی مصداق مفعول برای مخاطب تشخیصپذیر است)، اما بدان جهت که در زمان گفتگو وضعیت شناختی مفعول "غیرفعال" 1 میباشد، گوینده برای تشخیصپذیر ساختن مصداق مفعول، آن را نه تنها به صورت "واژگانی" 2 بلکه به کمک زنجیرهای ساختواژی متشکل از آن + اسم + ا + را نشانه گذاری میکند."