خلاصه ماشینی:
از این سخن سقراط چنین برمیآید که"دروغ"مترادف"استعاره"است و،البته،استعاره را در اینجا باید به معنی عام آن در نظر گرفت؛یعنی هر گونه استفاده از زبان که در درک عادی و متعارف تأخیر به وجود آورد.
"9اما،به نظر کالر در مورد زبانهای طبیعی وضع چنین نخواهد بود زیرا برای هر دالی،نشانهای ارائه میدهیم که آن نشانه به نوبۀ خود به نشانهای دیگر محتاج است و این عمل نامحدود است.
سخن این است که اگر منتقد "درک تاریخی"داشته باشد،این همه را باید از خود اثر استخراج کند.
»30 در اینجا دو سؤال پیش میآید:نخست آنکه مگر اثر ادبی،خالقی ندارد؛و اگر دارد نقش او تا چه اندازه باید در نظر گرفته شود؟دوّم آنکه مگر نویسنده به اصطلاح "اومانیست"نیست و مخاطبی ندارد؟ به این هر دو سؤال میشود پاسخ داد که هنر با"اومانیسم"ی که هفت سال در سرکه خوابیده باشد کاری ندارد.
42 از این بحث میتوان نتیجه گرفت چون کسی که"منش"در او به اعلا درجه رشد کرده است،به دلیل گرایش به یک تلقی،دیگر عواطف خود را سرکوب میکند،اگر قلم به دست بگیرد،هر آنچه که در او سرکوب شده است مفری مییابد و هنرش صرفا وقف بیان حالات و احساسات خام خودش میشود.
قطعه دوم انسان را بیاد سخن"بارت"میاندازد که میگوید"نویسنده کسی است که روی گفتار خود کار میکند.
(8)- Jonathan Culler,Structuralist Poetics:Structuralism,Linguistics and the study of literature,(London:Routledge & Kegan Paul,1989),p.
A. Richard,Principles of Literary Criticism,(London:Routledge & Kegan Paul,1967),P.
(36)- "Tradition & the Individual Talent",in Contemporary Literary Criticism, R.
Rrad,Collected Essays in Literary Criticism,(London:Fab & Faber LTD.
de man,"Semiology & Rhetoric",in Contemporary Literary Criticism R.