خلاصه ماشینی:
"زبانها از نظر استفاده از نحو و یا صرف نیز یک پیوستار را تشکیل میدهند:در یکسو به ترتیب زبانهایی چون ویتنامی،چینی،مجاری،انگلیسی و فارسی قرار میگیرند که از نحو بیشتر استفاده میکنند(این مسئله در مورد زبان ویتنامی و چینی شدیدتر از انگلیسی و فارسی است)و در سوی دیگر این پیوستار زبانهایی پیوندی چون زبانهای قفقازی(مثل گرجی)و زبانها تصریفی چون اوستایی،سانسکریت،لاتین و یونانی باستان وجود دارند که به جای نحو بیشتر از صرف استفاده میکنند.
این رویکرد در بیان خانم روشن و دیگران به«نظریهی پیش نمونه» (prototype theory) معروف است طرفداران این ظنریه همچون ویتگنشتاین به فضایی پیوستاری و غیرصریح در درون مقولات و بین آنها قائل هستند و از خصوصیات معیاری منفرد یا معدود(شرط لازم و کافی)برای تعریف مقولات زبانی و شناختی طبیعی استفاده نمیکنند.
در کل شاید بتوان شکل بسیار ساده شدهی ذیل را برای نظریهی پیش نمونه ارائه داد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) قسمت مشترک نمایندهی اعضایی است که تمام خصوصیات نوعی یا مشترک را دارا هستند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) تمام اعضای یک مقوله براساس«شباهت خانوادگی»در امتداد فضای مقولهای به صورت همسان توزیع یافتهاند و به عبارت دیگر هر قسمت از پیوستار دارای یک عنصر است که با اعضای کناری خود مشابهت دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) در این الگو برخلاف الگوی مطلق و همخانواده،پیش نمونه به صورت خوشهای از خصوصیات بینشان در قله یا کانون مقوله قرار میگیرد و اعضای دیگر به ترتیب در پیرامون کانون یا در دامنهی مقوله توزیع مییابند."