چکیده:
متکلمان شیعه در لزوم بعثت انبیا (ص) و همچنین در ضرورت نصب امام و وصی، بر قاعده لطف تکیه کرده اند؛ حال آن که وجوب هدایت به مثابه قاعده ای برگرفته از آیه:ان علینا للهدیٰ و متکی به برهان عقلی درخور توجه بیشتر است؛ قاعده ای که گستره ای وسیع از مسائل نبوت و امامت را پوشش می دهد. توجه به این قاعده می تواند در تعیین شکل و شیوه هدایت راه گشا باشد. در این نوشتار، درباره مبانی این قاعده کندوکاو شده و مفاد دقیق آن تبیین گردیده است. در ادامه و با تکیه بر درکی تازه از قاعده و مبانی آن، به آثار در حوزه های امامت و مهدویت اشاره شده است. مهم ترین نتیجه این نوشتار، تغییر رویکرد نسبت به مدعیانی است که خود را به جایگاه امامت منتسب می کنند و مدعیاتی است که در حوزه علائم ظهور ابراز می شود.
Shiite theologians have emphasized that the 'Rule of God's Favour' can explain the need to install the necessity of prophets and their successor Imam's mission. However، thanks to the rule based on the necessity of guidance، which relies on an Ayah in Holy Quran meaning 'the leading is upon them' and the rational arguments bearing the necessity of conducting the verse deserves more attention in making the case. This rule can range Prophethood and Imamate and cover broader relevant issues. Attention to this rule can be helpful in determining the shape and method of guidance. In this article، the basis and the principles of this rule are explored and provisions of the rule are explained. Then، based on a new understanding of the rules، its impact on the principles of the Imamate and Mahdism are mentioned. The main result of this article is updating the approach to the claims made on the Imamate guidance position and claims that are expressed in the signs of Presence.
خلاصه ماشینی:
"صفات کمالیه حق اقتضای تأمین نیازی را دارد که در متن خلقت نهاده شده است؛ او خود بندگانش را به گونهای آفریده که مصالح و مفاسد خویش را جز به هدایت او درنخواهد یافت و برای ماندن محتاج هدایتهای او هستند و این حکمت حق است که به لزوم هدایت بندگان حکم میکند.
از هشام بن حکم نقل شده است که امام صادق( به زندیقی که از او پرسید: پیغمبران و رسولان را از چه راه ثابت میکنی؟ فرمود: چون ثابت کردیم که ما آفریننده و سازندهای داریم که از ما و تمام مخلوق برتر است و این سازنده حکیم است و متعالی که روا نباشد که خلقش او را ببینند و لمس کنند و بیواسطه با یکدیگر برخورد کرده و مباحثه کنند، ثابت میشود که برای او سفیرانی است در میان آفریدگانش که از جانب او برای آفریدگان و بندگانش سخن گفته و ایشان را به مصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان راهنمایی کنند، پس وجود امر و نهیکنندگان و تقریر نمایندگان از طرف خدای حکیم دانا در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان پیغمبران و برگزیدههای خلق او باشند...
نشان دادن حجت و معرفی او بر عهده پروردگار است و از مصادیق (إن علینا للهدیٰ( و این اوست که در تبیین باید چنان کند که جایی برای سخن و شبهه باقی نماند.
شاید بتوان این مسئولیت را تا آنجا توسعه داد که وظیفۀ ایجاد روالی جایگزین و رفتاری متناسب را نیز دربر گیرد؛ زیرا روال و سیره نادرست اگر ریشه در درک ناقص عقل آدمی داشته باشد باید با تشریع و تصریح او و حتی ایجاد روالی تازه از سوی خدا و جانشینانش اصلاح گردد که این اقتضای مسئولیت حق در برابر هدایت مردم است."