چکیده:
تفکر پیشاسقراطی یونان باستان با فلاسفه ملطی و جستجوی آنها برای منشا و آرخه عالم، آغاز میشود. هراکلیتوس با بیان اینکه طبیعت دوست دارد خود را پنهان کند، نخستین اندیشمندی است که در پی دانستن حقیقت بود و پارمنیدس نیز یکی از مهمترین متفکرانی است که بدنبال فهم حقیقت، با نشان دادن راههای گمان و حقیقت در شعر تعلیمیش، طریق رسیدن به حقیقت را بازگو نمود. در ادامه تفکر پیشاسقراطیان، آناکساگوراس مادی مسلک، چیزی بر این فهم اضافه نکرد، اما اشاره میکند که بر اثر ناتوانی حواس، انسان قادر به تشخیص حقیقت نمیباشد، اتمیستها (اتمیان) هم مطلبی بیش از اینکه حقیقت در گردابی پنهان است و از حقیقت چیزی نمیدانیم، بر مطالب قبل نیفزودند. حاصل این تفکرات درنهایت به یک نقطه مشترک میرسد که فهم از حقیقت همواره با کلماتی مانند فوزیس، پوشیدگی و ناپوشیدگی، ارتباط تنگاتنگی داشته است.
خلاصه ماشینی:
وجود این دور و ابهام در تطابق فکر و عین، خود دلیلی است بر اینکه از هر دو نظریه باید چشم پوشید و به سرآغازی برگشت که برای نخستین بار مفهوم حقیقت بمعنای اصیلش بیان و جستجو میشود.
تفکر در نگاه این فیلسوفان طبیعی، با سؤال از مبدأ طبیعت (فوسیس) آغاز میشود که اگر بمعنی «فوسیس» در زبان Apeiron یونانی توجه شود، روشن میگردد که تمام نظریات و کشفهای طبیعی آنان در خدمت همین مسئله قرار داشته است.
( 404 ) هراکلیت نخستین اندیشمندی است که نه تنها در پی دانستن حقیقت بود، بلکه باور داشت این دانش، زندگی آدمیان را از نو احیا میکند.
( 406 ) از نظر او طبیعت دوست دارد خود را پنهان کند( 407 ) و زمانی هم که میخواهد خود را آشکار سازد، این آشکارگی، برای همه واضح نیست و همواره با پردهافکنی، حجاب و نوعی ابهام همراه است که این مورد حتی در نزد خدایان و سخنگویان خدایان نیز مشهود است: «خداوندگاری که هاتف پیشگوی او در پرستشگاه دلفویس است، نه سخن میگوید، نه پنهان میکند، بلکه اشاره میدهد.
قطعه دوم شعر، بخش نخست از راه حقیقت است و نکتهیی که مغز و هسته اساسی فلسفه پارمنیدس بشمار میرود در این قطعه و قطعه بعدی قرار دارد: اکنون به تو خواهم گفت (سخنی را که میشنوی پاسدار) تنها راههای پژوهش را که بدان میتوانی اندیشید.