چکیده:
نسلهای حقوق بشر صورتبندی جدیدی از توسعه در عرصه نظام بین المللی حقوق بشر است و انتظار میرفت با مبانی خاص و یکسان، توجیهی جامع در تمامی مصادیق حق بشری ارائه دهد. اما فقدان قدرت توجیهی مصادیق جدیدی از پارهای از حقهای دو نسل نخست مثل حق حیات، جهان شمولی و توسعه، قواعد حقوق بشر را با چالش بزرگی روبهرو کرد. علاوه بر این، در نسل سوم نیز مبنای توجیهی حقوق بشر کفایت لازم را برای تطبیق برحقهای نوین مثل حق تعیین سرنوشت را از دست داده است. در نوشتار حاضر بر اساس روش تحلیلی ـ تطبیقی با تبیین میزان قابلیت مبناسازی حقوق بشر معاصر بر اساس مسئله «حق و تکلیف فردی»، توانایی آموزههای قرآنی را برای گرهگشایی از چالشهای توجیهی و توسعه قواعد حقوق بشر ارائه شده است. این نوشتار ادعا دارد که اندیشه قرآنی اصالت دو ساحت فرد و جامعه، مبنایی جامع و متناسب با حقهای نسلهای حقوق بشر همانند حق حیات و حق تعیین سرنوشت میباشد.
The generations of human rights are new formations of development in the international system of human rights. The three generations of human rights، based on particular and similar foundations، were expected to present a comprehensive justification in all human rights’ applications. But the first two generations of human rights could not justify new examples of human rights found in the right to life. Thus، it challenges the universality and development of human rights. Moreover، third-generation human rights does not provide sufficient justification ground to comply with the new rights such as the self-determination right. The current paper having an analytic-comparative method tries to examine the contemporary human rights’ ability whether or not it can establish new foundations on its basis of “individual right and duty”. The author is of the view that the Quranic teachings has the ability to meet these challenges on the one hand and develop the human rights on the other. As such he claims that the Quranic reflection on human’s originality in two individual and collective spheres is a comprehensive foundation and is proportional to the rights declared in the three generations of human rights including the right to life and the right to self-determination.
خلاصه ماشینی:
) مشکلی در تفسیر و تأکید بر یکدستی آنها ایجاد نمیکرد و حتی اختلاف در تصویر رابطه حق و تکلیف میان پارهای از حقها تنها در این نکته خلاصه میشد که تکلیف دولت در اجرای بعضی از آنها موسوم به حقوق مدنی و سیاسی (نسل اول) با ایفای تعهد در برابر حقوق دیگر به نام اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (نسل دوم) متفاوت است، با کشف حقهای جدیدتر مثل حق صلح، حق تعیین سرنوشت و...
تطبیق مبنای توسعه در دو نسل نخست میان مبنای توجیهی دو نسل اول و دوم تفاوت آشکاری وجود ندارد و تفاوتهای ذکر شده در مبانی تخیلی و آسان نمودن بیش از حد این مفاهیم میباشد (Shue, 1996:51-60; Craven, 1995: 7-16)؛ زیرا بنا بر دیدگاههای توجیهی حقوق بشر، حقوق مدنی و سیاسی (مثل آزادی عقیده و آزادی بیان) حقهایی هستند که در نتیجه کرامت ذاتی انسان به عنوان موجودی مختار و با اراده اعتبار مییابند و همه باید به صورت برابر از آنها بهرهمند شوند (equal trearment).
حال، پرسش این است که آیا قرآن کریم برای انسان در بعد فردی و اجتماعی، امتیازاتی خاص همانند حقوق بشر معاصر قائل است؟ آیا بدون گفتوگو در برجسته ساختن تمایزات میان مبنای کرامت انسانی[2] در حقوق اسلام و نظام مقبول حقوق بشر، از این متن الهی میتوان چارچوبی برای حل چالشهای پیشرفت قواعد برداشت نمود؟ گستره اصالت فرد از نظر قرآن از قابلیت تحمل حق و تکلیف در صورت صرف انفرادی[3] تا استقلال در تغییر جامعه[4] کشانده شده است (مطهری، مجموعه آثار، 1389: 10/ 804 ـ 805) در صورت اخیر حتی آیات آمر به معروف[5] نوعی استقلال برای فرد در واکنش به جامعه قرآن قائل گردیده است (همان: 807)، در این دیدگاه فرد فرع بر اجتماع نیست و حیات مستقل دارد.