چکیده:
یوری لوتمن (1993-1922) که از بنیانگذاران مکتب نشانهشناسی مسکو- تارتو بهشمار میرود، جایگاه مهمی در معرفی و بسط مبانی و خردهنظریههای نشانهشناسی فرهنگی، همچون نظریة سپهر نشانهای دارد. به عقیدة لوتمن، نظریة سپهر نشانهای هر متن را بهعنوان یک کلیت فرهنگی درنظر میگیرد که میتوان ازطریق بررسی رمزگان نشانهای آن، به شیوة تولید زنجیرة معانی خاص در یک فرهنگ معین دست یافت؛ ازاینرو، خوانش مبتنیبر نظریة سپهر نشانهای با انتخاب متونی که به یک دورة اجتماعی- تاریخی متعلق هستند، امکان بازشناسی ژرفساختهای فرهنگی- اجتماعی آن دوره را فراهم میکند. این خوانش با درنظر گرفتن تولیدات فرهنگی یک مقطع خاص زمانی و بررسی مناسبات و تعاملات بینامتنی، اشتراک و همسانی فرآیند تولید معنا در یک سلسله متون و بخش قابل توجهی از ژرفساختهای اجتماعی- فرهنگی آن دوره را نشان میدهد. در این مقاله، با تکیه بر نظریة سپهر نشانهای، ابتدا فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم (1390) ساختة سید روحالله حجازی را بهعنوان جزئی از یک سپهر نشانهای کلان بررسی و سپس قابلیتهای نشانهای این فیلم را در رابطة پویا و مطمئن با ژرفساختهای اجتماعی- فرهنگی دهة 80 مطالعه میکنیم. از سوی دیگر، درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که عناصر مشترک سپهر نشانهای متون سینمایی این دهه ازرهگذر چه استعارهپردازیها و نمادسازیهایی توانستهاند بر مختصات اجتماعی- فرهنگی جامعة ایران دهة 80 دلالت کنند.
خلاصه ماشینی:
"متز فیلم را «نوعی متن یا واحدهایی از گفتمان» درنظر می گیرد و می کوشد با تبیین نشانه های فیلمی نشان دهد که چگونه یک اثر سینمایی ظرفیت انتقال معنا می یابد (نیکولز، ١٣٩٢: ٩٥- ٩٦)؛ ازاین رو، نشانه شناسی متون سینمایی بیش از هرچیز در جست وجوی کشف و تبیین فرآیندهایی است که به هر تصویر یا توصیف هنری قابلیت برساختن معناهای دیگر را می بخشد (احمدی، ١٣٩٠: ٧).
در مقالة حاضر، برای ارائة خوانشی برمبنای نشانه شناسی فرهنگی ، فیلم سینمایی زندگی خصوصی آقا و خانم میم را به عنوان متن مورد مطالعه درنظر گرفتیم ، آن را در پیوستار نشانه ای خاص خود، دررابطه با سایر متون سپهر نشانه ای دهة هشتاد، نظیر خانه ای روی آب، سعادتآباد، من همسرش هستم ، دربارة الی ، جدایی نادر از سیمین ، اسب حیوان نجیبی است و محاکمه در خیابان بررسی کردیم و به نسبت های تکرارپذیری میان اجزا و عناصر مشترک نظام نشانه ای این گروه از فیلم ها پی بردیم .
در بستر چنین ظرفیت های نشانه ای، نمایة ماشین به یک ابرنمایه تبدیل می شود و نمایة عروسک به ابرنمایه ای ارتقاء می یابد که می تواند به خوبی از عهدة القای استعارة ستیز با زندگی و انکار حیات برآید؛ چنانکه شناسنامة گمشدة آوا و نتیجة آزمایشی که مدام پنهان می کند، نمادی متشخص برای بیان بحران و گسست هویت فرهنگی و اجتماعی است ؛ پدیدههای غم انگیزی که آدمیان را در مواجهه با کاستی تعهد، صداقت و مهربانی ، به سوءتفاهم ، دروغگویی و ستیز با زندگی دچار می کند و آنها را در تلاشی مذبوحانه برای انکار واقعیت ، در دلهره و رنجی عذابآور قرار می دهد."