چکیده:
ضربانهای گفتوگویی، بهعنوان بنیادیترین واحدهای قابل تشخیص کنشهای زبانی، بخش عمدهای از یک متن نمایشی را تشکیل میدهند. در مقالة حاضر، قصد داریم با مطالعۀ ویژگیهای این تمهیدات زبانی، پاسخی برای سؤال اصلی خود، مبنیبر نحوة عملکرد آنها در توسعة سبک نمایشنامهنویسی تجربی محمد یعقوبی، بیابیم. چارچوب نظری بحث، تلفیقی از مطالعات زبان و سبکشناسی درام «پل کاستانیو» و «ویمالا هرمان» است. روش انجام این تحقیق از نوع توصیفی– تحلیلی و نمونهکاوی است و با بررسی مستقیم متون، امکان تحلیل کیفی نمونههای مطالعاتی، بهکمک شاخصهای عملیاتی تعریفشده مهیا شده است. یافتههای این تحقیق نشان میدهد که در سبک تجربهگرایانة نمایشنامههای یعقوبی، توجه عمدهای به زبان و کارکردهای متنوع دلالتگرهای زبانی شده است. او با بهرهگیری از تمهیدات متفاوتی در نگارش گفتوگو، ضربانهای گفتوگویی را در سطوح گستردهای از دلالتهای زبانی و فرازبانی بهکار برده و از آنها بهعنوان عاملی برای «تأکید»، «تعلیق»، «انقطاع» و «تأثیر» بر شیوههای پایانبندی آثار خود استفاده کرده است؛ با این تفاوت که رفتهرفته، کارکرد و نحوۀ بهکارگیری این تمهیدات زبانی مشخصتر و با مضمون اثر نیز همسازتر شدهاند. ضربانهای گفت وگویی ، به عنوان بنیادیترین واحدهای قابل تشخیص کنش های زبانی ، بخش عمدهای از یک متن نمایشی را تشکیل می دهند. در مقالة حاضر، قصد داریم با مطالعة ویژگی های این تمهیدات زبانی ، پاسخی برای سؤال اصلی خود، مبنی بر نحوة عملکرد آنها در توسعة سبک نمایش نامه نویسی تجربی محمد یعقوبی ، بیابیم . چارچوب نظری بحث ، تلفیقی از مطالعات زبان و سبکشناسی درام «پل کاستانیو» و «ویمالا هرمان» است . روش انجام این تحقیق از نوع توصیفی – تحلیلی و نمونه کاوی است و با بررسی مستقیم متون، امکان تحلیل کیفی نمونه های مطالعاتی ، به کمک شاخص های عملیاتی تعریف شده مهیا شده است . یافته های این تحقیق نشان می دهد که در سبک تجربه گرایانة نمایش نامه های یعقوبی ، توجه عمدهای به زبان و کارکردهای متنوع دلالتگرهای زبانی شده است . او با بهرهگیری از تمهیدات متفاوتی در نگارش گفت وگو، ضربانهای گفت وگویی را در سطوح گستردهای از دلالت های زبانی و فرازبانی به کار برده و از آنها به عنوان عاملی برای «تأکید»، «تعلیق »، «انقطاع» و «تأثیر» بر شیوههای پایانبندی آثار خود استفاده کرده است ؛ با این تفاوت که رفته رفته ، کارکرد و نحوة به کارگیری این تمهیدات زبانی مشخص تر و با مضمون اثر نیز همسازتر شدهاند.
خلاصه ماشینی:
"یعقوبی در این قطعة ضربانی ، با به کارگیری تمهید قطع ، علاوهبر فاصله ای که در جملات شیدا ایجاد می کند، با تأثیر مستقیم بر مخاطب اثر، موجب جلب توجه او به جهان روایی شخصیت نویسنده (سهراب) و تأملات او در نگارش نمایش نامه می شود؛ به سخن دیگر، یعقوبی با توجه به طولانی بودن جملات شیوا، با به کارگیری این تمهید زبانی و دمیدن نیروی تازه در پی رفت روایت ، توجه مخاطب خود را به موضوع مهم دیگری نیز جلب می کند.
یعقوبی در نمایش نامة یک دقیقه سکوت، علاوهبر کارکردهای پیشین ، از تمهیدات زبانی کارکرد مشخص ویژهای، به عنوان «واپسین نشانگر اثر» در پایانبندی آن بهره می برد؛ به این ترتیب که در خلال پی رفت روایت ، به وسیلة صدایی که قرار است از باندها پخش شود، با انقطاع در کلام، به طور مستقیم با مخاطب خود روبه رو می شود و ضمن ارائة اطلاعاتی از فرجام شخصیت نویسنده (سهراب) و ناتمام ماندن اثرش، این نمایش نامه را به پایان می برد؛ راهکاری که با استفاده از تمهید بیگانه سازی سعی دارد سطح مشارکتی نمادین را خلق کند: صدا از باندهای صدای صحنه : تماشاگران عزیز!
به هر روی، شیوههای به کارگیری این ضربانهای گفت وگویی باز، در یک پرداخت سنتی مورد استفاده قرار گرفته است و هنوز زبان به مثابة بخشی از سیستم و معنای کلی اثر، برمبنای نحو مرسوم و قراردادی، در راستای وحدت و یکپارچگی کلی اثر به کار می رود؛ بنابراین ، این تمهیدات زبانی در آثار محمد یعقوبی ، چندان با شیوههای به کارگیری ضربان در نمایش نامه نویسی زبانبنیاد (نمایش نامه نویسی جدید) در الگویی همساز قرار نمی گیرند."