چکیده:
نوشتار پیش رو، شرح تقابل اندیشه دو شخصیت معروف در دو حوزه الهیات و الحاد است. یکی از این دو، ریچارد داوکینز، می کوشد در کتاب «پندار خدا» از همه تخصص خود در حوزه زیست شناسی فرگشتی یاری بجوید و به بی خدایی و الحاد برسد و در نقطه مقابل، آلیستر مک گراث، با تصنیف کتاب «پندار داوکینز» تلاش دارد به نقدی منصفانه از این کتاب بپردازد و به مخاطبان نشان دهد که علوم تجربی و به طور خاص، نظریه فرگشت با خداباوری در تنافی نیستند. نکته درخور توجه اینکه هر دو نفر در فضای دانشگاه آکسفورد تنفس کرده و هر دو تجربه الحاد را از سر گذرانده اند؛ با این تفاوت که اولی هنوز با پافشاری بر الحاد خود، مشهورترین و پرارجاع ترین ملحد جهان شده، ولی دومی با وجود تخصص در علوم تجربی، از الحاد دست شسته و به مدافعی سرسخت برای خداباوری بدل گشته است.
خلاصه ماشینی:
"مک گراث: براهین وجود خدا، تنها نشانگر معقول بودن باور دینی اند مک گراث پیش از هر چیز این نکته مهم را به خوانندگان یادآور می شود که از نگاه پوزیتیویستی داوکینز، حتی اموری مانند وجود خدا نیز همچون فرضیه های علمی باید مورد آزمایش تجربی قرار گیرند؛ اما مک گراث بر این باور است که این گونه مسائل به روش تجربی قابل حل وفصل نخواهند بود (مک گراث، 2007، ص 25).
البته داوکینز در زدودن قداست از علم، راه درستی را در پیش می گیرد و دلیل قبول برخی از نظریات علمی از جمله نظریه فرگشت را وجود شواهد فراوان و معتبر می داند؛ ولی ازآنجاکه شواهد معتبر نزد او تنها منحصر به ادله محسوس اند، دین و کتب مقدس را نامعتبر می داند و هیچ ارزشی برای آنها قایل نمی شود (داوکینز، 2006، ص 282ـ283).
بازتاب چهارم: الهیات نه تنها یک علم، حتی رشته مطالعاتی نیز نیست به رغم اینکه او به مسئله وجود خدا به سان فرضیه ای علمی می نگرد، الهی دانان را در این بحث فاقد وجاهت علمی می داند؛ زیرا الهی دانان برای اثبات گزاره های الهیاتی راهی انتزاعی و فلسفی در پیش گرفته اند و از ابزار رایج علم تجربی استفاده نمی کنند.
این امر علاوه بر اینکه مورد قبول فرهنگ غرب است، به صورت گسترده مورد پذیرش بسیاری از انجمن های علمی است؛ اما داوکینز در کتاب پندار خدا می کوشد به مخاطبان القا کند که هر کس که در جرگه دانشمندان علوم تجربی قرار می گیرد، منکر هر نوع محدودیتی برای علم است."