خلاصه ماشینی:
"پوشیده نیست که اثبات ممنوعیت تقلید در اعتقادات بنیادین، از نگاه اسلام دو فایده اساسی دارد؛ اول آنکه میتواند ضرورت حضور فلسفه را در فهم اصول عقاید نمایان سازد و دوم اینکه پس از اثبات این ممنوعیت و توجه به لزوم ایمان و پذیرش و اعتقاد به این گزارهها از نظر اسلام و التفات به این نکته که ابزار جایگزینی برای فلسفه در فهم و اذعان و اعتقاد به حداقل برخی از مهمترین مبانی نظری و بنیانهای اعتقادی اسلام وجود ندارد، میتوان نتیجه گرفت فلسفه ورزی و روش و محتوای فلسفه در سختگیرانهترین نگاه، بهاندازهای که در اعتقاد به اصول عقاید نقشآفرین است، از نگاه دین، مورد تأیید، بلکه مورد تأکید و اهتمام است.
حال باید دید در تقلید واقعا صورتی از معلوم در نزد عالم حاصل و حاضر میشود؟ بر ارباب معرفت پوشیده نیست که علم حصولی به تصور و تصدیق تقسیم میشود (پیشین) و بیتردید در بحث از اعتقادات سخن از علم تصوری نخواهد بود چراکه تصور که صورت معلوم بدون حکم است و نفس در برابر این صورت ذهنی هیچ موضعی ندارد، نمیتواند با اعتقاد همخوانی داشته و قابل تطبیق بر آن باشد زیرا در اعتقاد پذیرش و حکم و اذعان نفس به مضمون گزارههای بنیادین دینی مطرح است و این فرایند با تصدیق همخوانی و مطابقت دارد.
ما بر اساس بحثهای گذشته به این نتیجه رسیدیم ازآنجاکه در اعتقادات، اذعان و عقدالقلب مطلوب است که آن نیز رهن کشف و یقین است و با توجه به بحثهای فوق، پذیرش قول غیر بدون دلیل و استدلال و نظر بر درستی آن، اعتقاد آور نبوده و علم افزا نیست و از نگاه دین نیز نامعتبر است، پس یقین و تصدیق و اذعان، تنها و تنها معلول برهان خواهد بود (طوسی، 1371، ص193) حاصل آنکه برای حصول اعتقاد باید بر اثبات معتقد، برهان اقامه نمود."