چکیده:
در تعریف و تبیین چیستی ادبیات تطبیقی، اصول و مبانی آن، کارکردها و حوزههای مطالعاتی، روشها و رویکردهای آن و ... میان پژوهشگران، اتفاق نظر وجود ندارد. وجود مکاتب سه گانه در ادبیات تطبیقی (فرانسوی، آمریکایی، روسی) نشانهای بر عدم تبیین در تعریف و ماهیت این حوزهی معرفتی میباشد. در این مقاله با توجه به این اصل فلسفی (روش شناختی در علم ونیاز به شناخت هر دانش) به تحلیل سه مسأله؛ موضوع، غایت و روش این معرفت از معارف بشری پرداخته میشود. علاوه بر این، نسبت ادبیات تطبیقی با نقد جدید، بنیامتنیت، نظریه ادبی ... نیز پرداخته خواهد شد تا مشخص شود که هویت و جایگاه این دانش در میان دیگر دانشها چیست؟ در تعریــف و تبیــین چیــستی ادبیــات تطبیقــی ، اصــول و مبــانی آن، کارکردهــا و حــوزههــای مطالعــاتی ، روشهــا و رویکردهــای آن و ... میــان پژوهــشگران، اتفــاق نظــر وجود ندارد. وجـود مکاتـب سـه گانـه در ادبیـات تطبیقـی (فرانـسوی، آمریکـایی ، روسـی ) نشانه ای بر عدم تبیین در تعریف و ماهیـت ایـن حـوزهی معرفتـی مـی باشـد. در ایـن مقالـه با توجه به ایـن اصـل فلـسفی (روش شـناختی در علـم ونیـاز بـه شـناخت هـر دانـش ) بـه تحلیــل ســه مــسأله ؛ موضــوع، غایــت و روش ایــن معرفــت از معــارف بــشری پرداختــه می شود. علاوه بر این ، نسبت ادبیات تطبیقـی بـا نقـد جدیـد، بنیامتنیـت ، نظریـه ادبـی ... نیـز پرداخته خواهـد شـد تـا مـشخص شـود کـه هویـت و جایگـاه ایـن دانـش در میـان دیگـر دانش ها چیست ؟
خلاصه ماشینی:
به عبارت دیگر، کارکرد روش تطبیقی در حوزههای پژوهش ادبی، صرف تقسیمبندی و ارزیابی نیست، بلکه پژوهش تطبیقی در حوزه ادبیات، دارای ارزش تاریخی است؛ «یعنی رویکرد نقدی برای بنای تاریخ ادبیات که پدیدههای ادبی در آن به طور دقیق مورد بررسی قرار گیرند و به اصول و سرچشمههای منتقل شده از آن، باز گردند».
مؤلفهی دیگری که در تعریف ادبیات تطبیقی بیش از همه خود را نشان داده است، مفهوم تأثیرگذاری و تأثیرپذیری است؛ این بدان جهت است که پژوهشگران این حوزه وقتی به روابط ادبیات با ملل مختلف جهان با ادبیات ملی میاندیشند، ناخودآگاه عنصر تأثیر و تأثر خود را نشان میدهد.
اما پرسش این است که اگر ادبیات با گونههای مختلف و متنوعی که دارد، حوزهی پژوهشهای تطبیقی باشد، آیا مؤلفههای هنری ادبیات ملی را میتوان به زبان دیگر منتقل کرد؟ اگر پاسخ منفی باشد، خود به خود، بررسی تطبیق با ادبیات دیگر ممکن نیست، چون شباهت در دو اثر ادبی در دو زبان متفاوت «تنها از جنبه اندیشه، موضوع، اثر و روش ممکن است» ...
با توجه به نسبت و شباهت یا برابری یا نابرابری سه مفهوم ادبیات، زبان و فرهنگ، در تعریف ادبیات تطبیقی آوردهاند که «ادبیات تطبیقی، هنر روشمندی است، به خاطر تحقیق در پیوندهای قیاسی، قرابت، تأثیر مقایسهی ادبیات با قلمروهای دیگر بیان و معرفت؛ یا این که موضوعات و یا فنون ادبی ما بین آنها ،با فاصله و یا بدون فاصله نسبت به زمان و مکان، آن هم به شرط این که متعلق به چندین زبان و یا به چندین فرهنگ باشند، و یا این که حتی جزء یک سنت باشند تا بهتر بتوان به وصف درک و ارزیابی آنها پرداخت» (شورل، 1380: 25).