چکیده:
ابنفارض و حافظ در فرهنگ مصر و ایران جایگاهی مشابه دارند. ویژگیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی روزگارشان همانند بوده است. هر دو به مشرب عشق ومستی و نیز اندیشههای وحدتوجودی ابن عربی متمایل بودند. در نقد فرد و اجتماع کوشیده و شیوهای ملامتی داشتهاند و.... این همدلیها، همزبانی حافظ با ابن فارض را در ابعاد فکری-ادبی به دنبال داشته است. ازجمله، چنان که از قراین برمیآید ابن فارض و حافظ، جهان بینی، عرفان و سلوک اجتماعی و فردی خود را بر شالودهی عشق بنانهاده و از شرب مدام سخن گفتهاند بهگونهای که در باور آنها عشق– عموما یا خصوصا- مهمترین موضوع هستیشناسی، مبدأ و معادشناسی، انسانشناسی و بزرگترین انگیزه برای تعالی آدمی است. در مقالهی حاضر با مقدمهای دربارهی اسباب آشنایی حافظ با ابن فارض، دیدگاه آنها را دربارهی حقیقت عشق ومستی، منشأ حسی و ماورائی عشق، اوصاف و اقتضاهای عشق، دشواریهای طریق عشق و اسباب آن، ارزش عشق، ادعای عاشقی، نشانههای عشق، مراتب عشق، نسبت عقل و عشق، ویژگیهای عاشق (ازجمله: مستی)، با روش توصیفی- تطبیقی بررسی کردهایم. ابن فارض و حافظ در فرهنگ مصر و ایران جایگاهی مشابه دارند. ویژگی های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی روزگارشان همانند بوده است . هر دو به مشرب عشق ومستی و نیز اندیشه های وحدت وجودی ابن عربی متمایل بودند. در نقد فرد و اجتماع کوشیده و شیوهای ملامتی داشته اند و.... این همدلی ها، همزبانی حافظ با ابن فارض را در ابعاد فکری-ادبی به دنبال داشته است . ازجمله ، چنان که از قراین برمی آید ابن فارض و حافظ ، جهان بینی ، عرفان و سلوک اجتماعی و فردی خود را بر شالودهی عشق بنانهاده و از شرب مدام سخن گفته اند به گونه ای که در باور آن ها عشق – عموما یا خصوصا- مهم ترین موضوع هستی شناسی ، مبدأ و معادشناسی ، انسانشناسی و بزرگترین انگیزه برای تعالی آدمی است . در مقاله ی حاضر با مقدمه ای دربار ی اسباب آشنایی حافظ با ابن فارض، دیدگاه آن ها را دربارهی حقیقت عشق ومستی ، منشأ حسی و ماورائی عشق ، اوصاف و اقتضاهای عشق ، دشواریهای طریق عشق و اسباب آن، ارزش عشق ، ادعای عاشقی ، نشانه های عشق ، مراتب عشق ، نسبت عقل و عشق ، ویژگی های عاشق (ازجمله : مستی )، با روش توصیفی - تطبیقی بررسی کردهایم .
خلاصه ماشینی:
ازجمله، چنان که از قراین برمیآید ابن فارض و حافظ، جهان بینی، عرفان و سلوک اجتماعی و فردی خود را بر شالودهی عشق بنانهاده و از شرب مدام سخن گفتهاند بهگونهای که در باور آنها عشق– عموما یا خصوصا- مهمترین موضوع هستیشناسی، مبدأ و معادشناسی، انسانشناسی و بزرگترین انگیزه برای تعالی آدمی است.
6. آخرین و مهمترین سبب برای نشان دادن پیوند میان حافظ و ابن فارض شباهتهای بسیاری است که در صورت و معنای شعر این دو مجال ظهور یافته است.
. » (روزبهان، بیتا: 73) این ارتباط از نظر ابن فارض و حافظ نیز دور نمانده است: و ســابق عهــد لم یحــل مــذ عهـدته و لاحق عقـد، جـــل عـن حــل فتــرة (ابن الفارض،1987: 53) مطلب طاعت وپیمانوصلاح ازمنمست که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست (حافظ، 1367: 19) ناگفته نگذاریم همان طور که عین القضات وجود مناسبت میان عاشق و معشوق را لازمهی انگیزش عشق میداند (عینالقضات، بیتا: 44-45) و بعدها جامی نیز در بیان اسباب پنجگانهی محبت، از «تعارف و سنخیت» بین المتحابین و اعتدال درجهی مزاجها سخن میگوید، (جامی، بیتا: 120-122) ابن فارض و حافظ نیز قائل به چنین سنخیتی هستند.
ابن فارض وصف بادهی شورآفرین عشق را موجب زیبایی شعر و نثر گویندهاش میشمارد و میگوید: محاسـن، تهدی المادحیـن لوصفهـا فیحسن فیـها منهم النثـر و النظـم (ابن الفارض،1987: 142) حافظ نیز برای آن که «مرغ سخن سرای» معشوق باشد از او عشوه ای میطلبد تا طبع خویش را موزون کند: نکته ناسنجـیده گفتم دلبـرا معـذور دار عشوهای فرمای تا من طبع را موزون کنم (حافظ، 1367: 235) 2-4-7.