چکیده:
زندگی اجتماعی و توجه به روح جامعه یکی از اساسیترین تعلیمات قرآن است. چشماندازی که قرآن برای جامعة انسانی و تفسیر آن در مورد عوامل فعال در این جامعه ترسیم میکند، بر پایۀ نگرش شمولگرایانه به انسان به عنوان مجموعهای متجانس و هماهنگ قرار دارد که ناظر به جنبههای آن است. در این چشمانداز، تعابیر مختلفی در آیات میتوان مشاهده کرد که به بیان سنتها و تاریخ آنها، مسائل اجتماعی و دعوت به مطالعۀ جوامع پرداخته است.بحث از هستی، چیستی و ترکیب جامعه، حلکنندة پارهای از مشکلات و ابهامهای موجود در مباحث اجتماعی است. اصالت دادن به فرد یا جامعه، تکلیف امکان یا عدم امکان شمول ایدئولوژی واحد بر کل جامعه، وجود یا عدم وجود سنتها بر آن و بسیاری از مسائل نظری و انتزاعی را در مورد جامعه حل خواهد کرد. قرآن کریم هستی پایدار جامعه را مربوط به حیات مردمی میداند که در آن زندگی میکنند و شناخت جامعه و تغییرات آن را متکی به روابط اجتماعی افراد قلمداد میکند و ازسویی، با رشد وگستردگی مردم، شبکههای وابستگی در میان آنان نیز تغییر مییابد و روابط به صورت تصاعد هندسی پیچیدهتر میشود و شکل جدیدتری مییابد. قرآن برای درک این شبکهها، روابط و جامعه، انسان را به شناخت درونمایۀ انسانی خود ارجاع داده است. وجود یک امر فطری در انسان کافی است که گفته شود او در برابر محیط انسانی و اجتماعی یا طبیعی و غیره موجودی منفعل نیست، بلکه درون خود، معرفتها و گرایشهایی را نهفته دارد که در شخصیت او تأثیر بسزایی دارد و اصولا سیستم زندگی اجتماعی انسان در نظام آفرینش، متکی به فطرت اوست.
خلاصه ماشینی:
از میان اندیشمندان اسلامی، اگرچه در آثار شیخ طوسی، فارابی و ابن خلدون عبارت هایی دال بـر وجود جامعه مشاهده میشود، اما مباحث مستقیمی را در این زمینه که استناد به آیات قـرآن داشته باشد، جز در پاره ای موارد کمتر میتوان یافت ، لکن طرح جدی این بحث را در مباحـث مرحوم علامه طباطبائی میتوان دید و پس از او، شهید صدر، شهید مطهری و مصـباح یـزدی بیشترین ادبیات را در این زمینه به خود اختصاص داده اند.
در قـرآن نیـز واژة «جامعـه » بـا مشـتقات آن بـه مفهـوم رایـج و اصطلاحی آن نیامده است ، اما با توجه به تعریف ها و ویژگـیهـایی کـه بـرای جامعـه شـمرده میشود، ساخت ها و واژگان اجتماعی دیگری را که زیرمجموعۀ این مفهوم هستند، میتوان در آیات متعددی بازیافت که دلالت بر وجود، ویژگیها و سنت های موجـود آن دارد، ماننـد فئـه ، قرن ، قریه ، شعوب ، رهط ، امت ، خانواده ، قوم ، حزب ، طائفه ، قبیله ، معشر، مدینه ، سـاکنان یـک سرزمین وسیع ، افراد پیرامونی یک دین و..
در قرآن اگرچه آیات زیادی دال بر وجود اجتماع و روح جمعی وجود دارد، اما این به معنای انکار اراده های فردی نیست ، همان گونه که در آراء برخـی اندیشـمندان اجتمـاعی وارد شده است و جامعه شناسان و فلاسفه ای مانند اگوست کنت ، کارل مارکس و اغلب وارثان هگل در این دسته قرار دارند.