چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی مهمترین اندیشههای قرآنی و حدیثی جریان فکری نوظهوری موسوم به قرآنیون میپردازد که از میان اهل سنت برخاستند. خاستگاه آغازین این جریان شبهقارة هند بود، سپس از رهگذر مصر به جهان عرب راه یافت. پیروان این جریان بر آن هستند که قرآن یگانه مرجع معتبر تشریع دین اسلام است. بنابراین، سنت نبوی را به عنوان یکی از مصادر تشریع، فاقد اعتبار میدانند. در توجیه این اعتقاد، ایشان دو دلیل عمده را مطرح مینمایند: اول آنکه احادیث منقول از پیامبر، وحی نیستند، به دلیل اینکه پیامبر از تدوین حدیث خویش نهی کرده است ودوم اینکه این احادیث به سبب تأخیر در کتابت مورد جعل و تحریف قرار گرفته است، لذا حجیت ندارند. قرآنیون از نظر مبانی فکری، تجددگرا و خواهان تطبیق قرآن با مقتضیات زمان و نیز تعدیل مسائل دینی هستند. از نظر روش، آیات قرآن را با روش عقلی مبتنی بر تدبر و اجتهاد آزاد تفسیر مینمایند و نیز تأثیرپذیری ایشان از علوم عقلی و تجربی باعث شده، حتی حقایق غیبی و ماورایی آن را با استناد به پدیدههای طبیعی و حسی تفسیر نمایند. همچنین این فرقه برآنند که نیازی به تفسیر قرآن نیست، چراکه تفسیر تنها در مورد مسائل مبهم و یا پیچیده صورت میگیرد، لکن قرآن کریم کتابی روشن و مبرا از هر گونه غموض و ابهام است و تنها باید در آیات آن تدبر نمود. لذا برای روایات و سخن مفسران وقعی نمینهند و بیشتر استدلالهایشان مبتنی بر شبهه و مغالطه است. بنابراین، مقالة حاضر در ابتدا به معرفی مشهورترین فرقههای قرآنیون و بنیانگذاران آن و نیز بررسی گرایشهای فکری و عقیدتی آنان میپردازد، سپس مهمترین اندیشههای آنان را مورد بررسی و نقد قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
٣ـ٥ـ٣)تعمیر انسانیت (عبدالخالق مالواده ) تشکیل این فرقه به زمان های دوری برنمیگردد و تأسیس آن نیـز از سـوی هـیچ یـک از سران قرآنیون سابق انجام نگرفت ، بلکه شخصی بسیار متمول بـه نـام عبـدالخالق مـالواده کـه شیفتۀ افکار منکرین سنت ، به ویژه پرویز بود، به تشکیل آن مبادرت نمود و اینکه چرا به گـروه وی نپیوست ، جای سؤال است !
آیت الله جوادی آملی نیز نوشته است : «مراد از «ما فرطنا فی الکتـاب مـن شـیء» آن است که خدا هیچ امری را تأمین کنندة سعادت بشر باشد، وانگذاشـته اسـت و در قـرآن بیـان کرده است تمام بنیان ها و اصول کلی دینی که ضامن سعادت بشر میباشد، به طور مفصـل یـا مجمل در قرآن آمده است و تبیین جزئیات آنها را به مخاطب مستقیم و أولی (یعنـی شـخص پیامبر(ص )) وانهاده است ، چنان که در روایت از امام باقر(ع ) فرموده است : «إنما یعرف القرآن مـن خوطب به » و اینگونه نیست که قرآن همۀ حقائق عالم از جملـه علـوم و فنـون را بیـان کـرده باشد» (جوادی آملی، ١٣٨١، ج ١: ٢٢٥).
احمد صبحی منصور می گوید: «در اثبات این ادعا همین بس که پیامبر ما را از کتابت غیر قرآن نهی کرده است و بزرگان صحابه نیز طریـق او را پـیش گرفتند و به قرآن بسنده کردند.
٥ـ٥) شبهۀ پنجم و پاسخ آن چنان که پیش از این یاد شد، قرآنیون گفته اند:« قرآن نیاز به تفسیر ندارد؛ زیـرا در جـایی تفسیر لازم است که متنی معقد و پیچیده وجود داشته باشد و چون قرآن ، عربی مبین اسـت ، لذا احتیاج به تفسیر ندارد و نیز نیازی به سنت نبوی برای تفسیر قرآن نیست ».