چکیده:
در این مقاله ضمن بررسی سابقه و اصول نظر یکی از فلاسفه تحلیلی معاصر در باب
استعاره که به «نظریه تعاملی» معروف گردیده است برخی از اظهارات و نقدهای معاصران
را از آن بررسی و ضمن مقایسه آن با نظر بعضی از متفکران اسلامی در این زمینه به
ارزیابی نهایی آن خواهیم پرداخت
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله جدید ماکس بلک ضمن تلخیص و ارائه مجدد اصول و نتایج نظریه تعاملی[8] همچنین به بحث از مسائلی از قبیل «چگونه میتوان موردی از استعاره را تشخیص داد؟»، «فرق تشبیه و استعاره چیست؟»، «معنی خلاقبودن استعاره چیست؟» و اینکه «آیا میتوان بهجای یک جملهای که متضمن استعاره است جملهای به کار برد که فقط متضمن الفاظی باشد که در معنای حقیقی به کار رفتهاند؟» میپردازد[9].
[24] در برابر دو مفهوم فوق از استعاره نظریه تأثیر متقابل قرار دارد که در آن گفته شدهاست استعاره گفتاری است که در آن دو موضوع اولیه و ثانویه بر یکدیگر متقابلا تأثیر میگذارند و حاصل این تعامل و تأثیر متقابل چیزی است که آن را نمیتوان با هیچ جملهای که در آن کلمات در معنای حقیقی بهکار رفته باشد بیان کرد، و لذا چنین جملهای از نظر مفهومی و ادراکی معادل هیچ جمله که الفاظ در آن در معنای حقیقی به کار رفته باشد نیست.
تشبیهی که از طریق آن ماکس بلک نظریه خود را توضیح میدهد، یعنی مثال شیشه با رنگ پوشیدهای که در آن خطهایی انداخته شدهاست و بیننده فقط از طریق آن خطوط میتوانست آنچه در ورای آن قرار دارد را ملاحظه کند، نیز دال بر این است که این فقط موضوع ثانویه است که بعض صفات موضوع اولیه را تقویت و یا کنترل و تعدیل میکند.
وقتی ضمن استعارهای بدیع مثلا «یاقوت» را برای نور خورشید یا «شیطان بزرگ» را برای دولت آمریکا استعاره میکنیم حاصل چنین استعارهای ایجاد وضعیت ادراکی یگانهای است که فقط مربوط به تأثیر متقابل آن دو مفهوم است، و آن را از هیچ طریق دیگر، یعنی از طریق کاربرد الفاظ در معنای حقیقی ولو به همراه استعمال ادات تأکید و مبالغه، نمیتوان پدید آورد."