چکیده:
سخن که از جلوه های فصل مم یز انسان از سایر جانداران اسـت وخوانیـد «بیان »- بزرگترین فـضیلتی کـه خداونـد آن را بـه بـشر ارزانـی بخـشیده - در دایرة فصاحت و بلاغت از چنان شعاعی برخوردار می باشد که از صفر تا بـی نهایت امتداد می یابد. تردیدی نیـست کـه ایـن صـعود و نـزول مولـود نحـوه چینش و گزینش و سازش و پوشش واحدها و اجزای بافت هنـری کـلام بـه حساب آید.زیرا مهره ها در نظم سخن حالتهای نامحدود را تجربه می کننـد و چهره های متفاوت را در القای بار امانت به خود می گیرند. مقالة حاضر بر آن است تا گوشه هایی تامل برانگیز و مشخص در ارتبـاط با چگونگی چینش و گزینش و سنجش گوشه نشین ترین اعضای جمله یعنـی «حـروف معـانی »آن هــم «حـروف جـر»- کــه آن را نگـین مـی خــوانیم -در محدودة کوچکش چون : «علی » «فی » و «ل » از قرآن مجید مورد بحـث قـرار ..دهد. آنها را در ارتباط با ساختارهای مربوطه نبض شناسی کند، جلـوه گـری الهام بخشی ، پویایی و تاثیرگذاریشان را به وقت «ذکر» و «حذف » بنمایاند.
خلاصه ماشینی:
"نگارنده در مقاله ای که در پیش رو دارد برآن است تا در کنار گوشه های تا ل برانگیز و مشخص سخن چون : «چینش ، گزینش و سنجش » و «ذکر و حذف » توقف کند، و این حالتها را در جزئی ترین واحد کلام ، محـدودترین مـصادیق بیـان و گوشـه نـشین تـرین اعضای جمله ؛ یعنی «حروف معانی » آن هم «حـروف جـر»-کـه نگـین مـی خـوانیم - در شماری بسیار معدود چون «علی » «فی » و «ل » از قرآن مجید مورد بحث و بررسی قـرار ..
زیرا نیک می داند که در بیان ارزشهای فنی و هنری کلـی گـویی و دل سـپردن بـه تکرار مصطلحات ره به جایی نبرد و مشکلی را حل نکند، و به جای آن شایسته است بـه سراغ جزئیات رفت ؛ نبض آنها را شناسایی کرد، ویژگی هایشان را تبیین نمود، و زیبایی ها و نقش آفرینی های هر یک را در نظام عبارت عذری موجه نهاد، وگرنه مصداق بیـت ذیـل پیش آید : یقولون أقوالا و لا یعلمونها ولوقیل : هاتوا حققوا،لم تحققوا (عبدالقاهر،۱۴۱۳: صص ۳۶-۴) - سخنانی را بر زبان می آورند و معنی آنرا نمی دانند، چنانچه گفته شود تا بیاینـد آن را بیان و اثبات کنند از عهده بر نیایند- در ارتباط با موضوع مقاله بستر اصلی آن را دو آیـه شـکل مـی دهن د کـه بارهـا بـه مناسبت های مختلف بر زبان می آیند و تکرار می شـوند و سـاده و سـریع از کنارشـان در می گذرند؛ یعنی ب و جود نزدیکی دور، و در عین مأنوسی مهجور، و در آشنایی ناشناخته مانده اند.
۲-۳ - آنان که هر گاه از مردم پیمانه کشند برمی گیرند، و آ گاه برای مردم پیمانـه کننـد کـم می دهند- چنانکه ملاحظه می شود مجموعة واژگـانی کـه پـر کـشیدن پیمانـه از دیگـران را در بخش اول آیه نشان می دهد عبارت است از حرف جـر «علـی » و فعـل هـای «اکتـالوا» و «یستوفون » با پیام های خاص ذیل : الف - «علی » در اصل معنی «استعلا و تفوق » را می رساند."