چکیده:
«فرهنگ» از گستردهترین مفاهیمی است که در علوم اجتماعی وجود دارد و تعریف کردن آن کار آسانی نیست. مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی و بهویژه در جامعهشناسی و مردمشناسی با مفاهیم غیرتخصصی آن تفاوت دارد. کاربرد عامیانة فرهنگ، گرایش به مشخص کردن پدیدهها و اموری دارد که «برتر و هنرمندانهتر» هستند؛ پدیدههایی مانند ادبیات، تئاتر و غیره. گاهی کسانی با فرهنگ بهشمار میروند که دارای تحصیلات و اطلاعات وسیعتری هستند. همچنین، در اصلاح تودة مردم افرادی هم ممکن است بیفرهنگ تلقی شوند.فرهنگ مقوله یا قلمرویی است که با تاثیرپذیری از جهانبینی، مذهب، تاریخ، علوم، محیط جامعه و انسان، و تعامل با فرهنگ سایر تمدنها و ملل، جهت حرکتها و رفتارها، و آداب و سنن و روش زیست انسان را شکل میدهد و تعریف میکند. فرهنگ بستر، فضا و محملی است که با اطلاعات و آموزشی که مستمرا به انسان القا میکند، در شکلدهی شخصیت او بسیار موثر است. انسان به وسیلة فرهنگ جامعة خود، موجودی اجتماعی میشود، با مردم پیرامون خود از هزاران جهت هماهنگی مییابد و از مردم جامعههای دیگر از صدها جهت متفاوت میشود. فرهنگ «عصارة زندگی اجتماعی» است و در تمام افکار، امیال، الفاظ و فعالیتهای ما منعکس میشود.فرهنگ فقط مجموعهای انباشته از آداب و رسوم و شیوههای مختلف زندگی نیست، بلکه نظامی سازمانیافته از رفتارها و یا شیوة عمومی زندگی گروه یا گروههایی از مردم است. عناصر فرهنگی، از قبیل عادات، سنتها، اعتقادات، ارزشها و نظرات مشترک، انسانها را با یکدیگر پیوند میدهند. بنابراین افراد جامعه با یکدیگر احساس یگانگی میکنند و از درون، خود را به رعایت الگوهای عمل (هنجارهای) آن جامعه ملزم میدانند و به این ترتیب «هویت اجتماعی» بهوجود میآید
خلاصه ماشینی:
"و اما فرهنگ دقیقا به چه معناست؟ چگونه میتوان این مفهوم را به درستی طبقهبندی کرد؟ چه چیزی انسان را از حیوان متمایز میکند؟ ویژگیهای مشخصا انسانی ما از کجا میآیند؟ آیا میتوان فرهنگ را به لحاظ مفهومی از جامعه متمایز ساخت؟ چه رابطهای میان ساخت اجتماعی و فرهنگ وجود دارد؟ آیا میتوان جامعهای را پیدا کرد که فاقد فرهنگ باشد؟ آیا فرهنگ به وجود آورندة جامعه است یا جامعه مسبب اصلی پیدایش فرهنگ؟ مقالة، حاضر در صدد است، تأثیر فرهنگ را بر همة ابعاد زندگی انسانها در جوامع گوناگون، شرح دهد و به نقد و ارزیابی از فرهنگ و نتیجهگیری از آن بپردازد.
» در دایرةالمعارف علوم اجتماعی استاد فاضل و اندیشمند جامعهشناسی، دکتر باقر ساروخانی (۱۳۷۵: ۱۷۵)، فرهنگ اینگونه معنا شده است: «مفهومی گسترده که تمام الگوهایی را که در جامعه آموخته میشوند، در آن غنا مییابند و از طریق نمادها منتقل میشوند، در برمیگیرد.
در نوع دوم از فرهنگ، رفتار افراد جامعه متأثر از منابع بسیار گوناگونی است و آنان دارای قابلیت تطابق زیاد با دگرگونی در محیط هستند (مانند جوامع صنعتی)، و خلاصه شخصیت افراد حالت التقاطی دارد.
با توجه به مطالب فوق، میتوانیم نتیجه بگیریم که فرهنگ دارای کارکردهای ویژهای است و به این اعتبار است که آن را «خلاق انسان» نامیدهاند، نهایت اینکه حیطة کارکردهای فرهنگ بسیار گسترده است و علاوه بر آنچه ذکر شد، مواردی مانند مشخص کردن نیازهای اقتصادی، برقراری وسایل نظارت اجتماعی و تنظیم رابطه میان انسان و عوامل فوق طبیعی را نیز شامل میشود."