چکیده:
چهارعنصر مفصل ترین اثر منثور میرزا عبدالقادر بیدل دهلـوی اسـت . ایـن اثـر بـا نثـری مصنوع و مسجع نوشته شده ، و در حقیقت زندگینامه خودنوشت بیـدل ، دربردارنـدة شـرح حال او از دوران شیرخوارگی تا سال ١١١٦ق است از این رو، می تواند زوایـای تاریـک زندگانی بیدل را برای مخاطبان روشن سازد. و از طرف دیگر انعکـاس عقایـد فلسـفی و عرفانی خاص و دیدگاه های ادبی بیدل در آن ، می تواند از روی بسیاری از ابهامـات آثـار دیگر وی ، خصوصا غزلیاتش پرده بردارد. از آنجا که در ایران تا کنـون کـار علمـی قابـل توجه در شناسایی و معرفی آثار منثور بیدل عموما، و چهارعنصر خصوصا صورت نگرفته است ، نگارنده در این مقاله با روش توصیفی ــ تحلیلی بـه معرفـی ایـن اثـر ارزشـمند و ناشناخته بیدل دهلوی پرداخته است .
خلاصه ماشینی:
"شیوة بیان در این کتاب به این شکل است که وقتی بیدل میخواهد دربارة شیخی مطلبی بنویسد یا مشاهدات خود را در مورد واقعه ای شگقت انگیز بیان کند یا در موضوعی خاص بحث نماید، با مقدمه چینیهایی وارد موضوع میشود و در مورد آن به تفصیل سخن میگوید و هرجا ذوقش تقاضا کند، از شعر نیز بهره میبرد و در اثنای مطالب و حکایتها، همانند مولوی، فیلش یاد هندوستان میکند و با ذکر «نکته » گریزی به مسائل فلسفی و کلامی و عرفانی میزند و اندیشه های عمیق خود را بیان میکند.
بیدل میگوید به مجرد امر، شوقی در دلم پیدا شد و این قطعـه بـر زبانم جاری گشت : خود بیا و حال ما بنگر که در ملک فنا روزگار ما ز روز و شب جدا افتـاده اسـت کلبه وسواس است و نقش بوریا زنگار طبع کار ما با شیوة صدق و صـفا افتـاده اسـت بوریا و کلبه را در عالم ما بار نیست هر کجـا مـاییم نقـش مـدعا افتـاده اسـت کلبه آتش زن ، نقوش بوریا را محو کن در بساط فقر تـا بینـی چهـا افتـاده اسـت تا نخواهد سوخت ، از ما برنخواهد داشت دست نیستی ما چـو آتـش در قفـا افتـاده اسـت (همان : ١٢٤ـ ١٢٥) شعر سوم بیدل میگوید: روزی در پتنه شاه ابوفیض معانی به همراه جمعـی از رفقـا خانۀ میرزا ظریف را با حضور خود مزین گردانیده بودند؛ در آن محفـل از مباحـث عالی سخن میرفت ناگاه فردی تریاکی ادعا کرد که «شاها آنچه از لطافت و بساطت کارگاه مثال بیان نموده اند، پردة حضور، بیشایبه بر روی تأملم گشوده و ..."