چکیده:
مسئله شرور یکی از بارزترین موضوعاتی است که بسیاری از منکران خداوند آن را مسئله ای جدی در برابر خداباوران می دانند و مدعی هستند در برابر این پرسش که «با وجود خدای مهربان و قادر مطلق ، چرا چنین شروری وجود دارد یا بایـد داشـته باشد؟» نمی توان پاسخ شایسته ای نهاد و ایـن دلیـل محکمـی بـر ضـعف مـدعای خداباوران مبنی بر رحمت و قدرت مطلق خدا است و نتیجه آن نفی وجـود خداونـد است . این مقاله پس از اشاره ای کوتاه به پاسخ های داده شده به این مسئله ، روشـن می کند که در کنار عدمی انگاشتن شرور، عده ای با ذکر فوایدی چـون تعالی بخشـی روح انسان و پیشرفت جامعه بشری می کوشند نظریه مشهور درباره مسـئله شـرور، یعنی نظریه نسبیت را، روشن تر کنند. مولوی با بیان های مختلفی به اثبات نسـبیت شرور پرداخته است و آن را لازمه حیات دنیوی بشر می دانـد. بـدون شـرور نـه تنها بسیاری از امور در پرده ابهام باقی می مانـد، بلکـه بسـیاری از فضـایل و هنرهـای بشری نیز بروزی نمی یافت . از سوی دیگر، او معتقد است به هـیچ وجـه نمی تـوان شری مطلق در جهان یافت و نیز معتقد است میان خود شرور نیـز نسـبیت برقـرار است .
خلاصه ماشینی:
این مسـئله در برهـه هایی ، از ویژگی هـای غالـب مباحـث آن دوره محسوب می شده است (ویرنگا، ١٣٧٩: ٤٧)؛ به طوری که واکاوی گرایش انسان ها به شر و اینکه چرا آنان به انجام دادن فعل شر گرایش می یابند، از مشکل ترین پرسش های فلسفی به شمار آمده (١٠ :٢٠٠٨ ,Kimball) که در اساسی ترین صورت آن بدین گونه مطرح شده است : آیا می تـوان 2 این ادعا را پذیرفت که خدا خیر تام ، علم تام و قدرت تام است و در عین حـال شـر وجـود دارد؟ (هپ برن ، ١٣٨٤: ٢٥٢؛ احمدی ملکی ، ١٣٧٧: ١٣٥).
چه نیازی بود چنین برنامه ای برای تکامل اخلاقی و نفسانی بشر قرار داده شود؟ آیا به راستی وجود شرور به هـیچ وجـه بـا هسـتی خداونـد مهربان و قادر مطلق سازگار نیست ؟ آیا می توان چنین دنیایی را که در احادیث پـر از سـختی ها و بلایای مختلف توصیف شده ٦ نظامی احسن نامید؟ اگر مفاهیم خیر و شر بدیهی هسـتند، چگونـه می شود که در میان برخی قبایل خودکشی ، قتل هم وطن و حتی قتل پدر و مادر عملـی اخلاقـی محسوب می شود (دورانت ، بی تا: ٣٥٧) و آیا به راستی همه انسان ها نمی توانند سـعادت حقیقـی را تشخیص دهند (آگوستین ، ١٣٨٧: ٣١٩) و خیر را بیابند؟ در مجموع می توان گفت مسئله شرور سه گونه تفکر فلسفی به وجود آورده است که هـر سـه منافی توحید است : یکی ثنویت و اعتقاد به دو مبدأ اصلی از راه ناممکن بودن صدور شـر از فاعـل خیر؛ و دیگر انکار وجود علم و مشیت و اراده در نظام هستی از راه وجود نقص ها و زوائد و لغوها؛ و سوم فقدان عدالت از راه تبعیض ها و ظلم ها.