چکیده:
فلسفه همسسخنی 1 مارتین بوبر شامل بحث در باب دو نسبت اساسی انسان با جهان
است:یکی نسبت«من-آن»که جهان تجربه را بنا میکند و دیگری نسبت«من-تو»که جهانی را
بنا میکند که بوبر آن را جهان نسبت مینامد.جهان تجربه، جهانی است که در آن انسان
موجودات را به عنوان ابژههایی تلقی میکند که باید آنها را مورد تجربه و مورد
استفاده قرار دهد و جهان نسبت، جهانی است که در آن انسان به عنوان سوژههایی تلقی
میکند که باید با تمام وجود خود به درون نسبت همسخنی با آنها وارد شود.در این
مقاله به نقد و بررسی این دو نسبت اساسی میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
بوبر با کییر کگارد در تأکید بر فرد منفرد بودن و شخص بودن و احتراز از غرق شدن در جمعیت موافق است، اما برخلاف وی، نسبت را به نسبت شخص با خود و با خدا محدود نمیکند و در مقابل این حکم کییر کگارد که هر انسانی باید از داشتن رابطه با دیگران اجتناب کند و باید فقط با خداوند و با خودش سخن بگوید، تأکید میکند که نسبت اساسی، یک نسبت سه وجهی است که در آن انسان با خداوند، با انسانها و با جهان نسبت برقرار میکند.
به همین دلیل است که بوبر میگوید«من»نسبت «من-تو»و«من»نسبت«من-آن»با یکدیگر متفاوت هستند و نیز اینکه تعبیر«من-آن»را هرگز ممکن نیست شخص با کل وجود بیان کند بلکه فقط تعبیر«من-تو»است که شخص آن را با کل وجود خود بیان میکند (163:1955,notaP) .
وی در مورد ناحیه اول میگوید:اگر کسی مثلا یکی از گفتههای سنتی استادی را که هزاران سال پیش مرده است به خاطر آورد و سعی میکند تا آنجا که ممکن است این سخن را با گوشهای خود چنان دریافت کند که گویی گوینده آن سخن، آن را در حضور وی و خطاب به وی گفته است، با آن سخن مواجه میشود.
بوبر با این بیان کییر کگارد، موافق است که حقیقت برای فرد منفرد، فقط وقتی وجود دارد که او خود شد آن را در عمل ایجاد کند.
کتاب مقدس برغم تمام گوناگونانیهایش دارای یک موضوع اساسی است و آن عبارت است از مواجهه میان گروهی از مردم و پادشاه جهان در جریان تاریخ، بوبر نسبت همسخنی را که آن را زیر بنای اگزیستانس بشری میداند، مبنای کتاب مقدس میخواند با این تفاوت که در ایمان کتاب مقدس، خداوند، دیگر«تو»سرمدی نیست بلکه «من»است و انسان آن«تو»یی است که خداوند او را مورد خطاب قرار میدهد.