چکیده:
از آنجا که میان دو دانش سبکشناسی و نقد ادبی رابطه و همبستگی هست و تحلیلهای منتقدانه برپایة دادههای سبکی بنا میشوند، بررسی وضع موجود مطالعات سبک و نقد میتواند زمینههای نهادینهسازی و ساماندهی این شاخههای مطالعاتی را هموار کند. بررسی مقالات علمی- پژوهشی دو مجلة تخصصی بهار ادب (سبکشناسی نظم و نثر) و نقد ادبی در سال 1389- که پایان دهة هشتاد شمسی است- دورنمایی از شاخصههای این نوع مطالعات را در این دهه بهدست میدهد. در این بررسی، از دو شاخص کمی و کیفی استفاده شده است. شاخصهای کمی به مواردی، مانند حوزة نظری و عملی، متون مورد مطالعه، رویکردهای سنتی و جدید، تعداد نویسندگان، جنسیت نویسندگان و مانند آنها ناظر است. شاخصهای کیفی براساس مبانی دانشهای سبکشناسی و نقد ادبی تنظیم شده است و به این پرسشها پاسخ میدهد: آیا مقالات نقد ادبی از توصیف بهسمت تحلیل و واکاوی معنا پیش رفتهاند؟ آیا بر تحلیلها تفکر انتقادی حاکم است؟ آیا مقالات سبکشناسی اثر را بهعنوان نمود فردیت بررسی کردهاند؟ آیا دادههای سبکی وجه تمایز اثر مورد بررسی را با آثار دیگر نشان دادهاند؟ و مانند آنها. نتیجة کلی این بررسیها نشان میدهد اگرچه مطالعات سبک و نقد در برخی حوزهها که از گفتمان اجتماعی یا دانشگاهی پیروی میکنند، همسو و هممسیر هستند، تفاوتهایی دارند که رابطه و همبستگی این دو شاخة مطالعاتی را پوشش نمیدهد. برای مثال، منتقدان در انتخاب متن بیشتر به داستان گرایش دارند و سبکشناسان متون شعری را ترجیح میدهند؛ در مقالات نقد، بیشتر از مقالات سبکشناسی، با نظریهها و رویکردهای جزئی و مستقل روبهروییم و گرایشهای سبکشناختی هنوز به استقلال نرسیدهاند؛ همچنین تعداد بیشتری از مقالات نقد به صبغة اصلی خود، یعنی تحلیل و واکاوی معنا نزدیک شده و از توصیف گذر کردهاند، درحالی که مقالات مرتبط با سبک که بهطور مشخص سبک را نمودی از فردیت مؤلف نشان دهند یا ویژگی سبکی را معادل تکرار انحراف از معیار بدانند، درحد نیمی از کل مقالات است.
خلاصه ماشینی:
"برای مثال ، منتقدان در انتخاب متن بیشتر به داستان گرایش دارند و سبکشناسان متون شعری را ترجیح می دهند؛ در مقالات نقد، بیشتر از مقالات سبکشناسی ، با نظریه ها و رویکردهای جزئی و مستقل روبه روییم و گرایش های سبکشناختی هنوز به استقلال نرسیده اند؛ همچنین تعداد بیشتری از مقالات نقد به صبغة اصلی خود، یعنی تحلیل و واکاوی معنا نزدیک شده و از توصیف گذر کرده اند، درحالی که مقالات مرتبط با سبک که به طور مشخص سبک را نمودی از فردیت مؤلف نشان دهند یا ویژگی سبکی را معادل تکرار انحراف از معیار بدانند، درحد نیمی از کل مقالات است .
البته ، همین تأکید نشان می دهد سبکشناسی و نقد ادبی درهم تنیدگی آشکاری دارند و نمی توان آن ها را به عنوان دو سوی مطالعه در دو حوزة مجزا قرار داد؛ اما تفکیک این دو شاخة مطالعاتی در عناوین فهرست شده ذیل علوم انسانی ، و وجود مجلات ، پایان نامه ها، کتاب ها و مقالاتی که به طور مستقل به آن ها پرداخته اند، حاکی از غلبة یک وجه بر وجه دیگر مطالعه است ؛ مانند غلبة توصیف بر تحلیل یا ارزیابی .
آیا بررسی سبکی به بسامد بالای ویژگی های سبکساز توجه داشته است ؟ بازخوانی ١٩ مقاله در فصلنامة تخصصی سبکشناسی نظم و نثر (بهار ادب ) (سال سوم ، شماره های اول و دوم ، بهار و تابستان ١٣٨٩) نشان می دهد ١٤ مقاله (برابر ٧٤ درصد کل مقالات ) نتایج مشخصی از طرز بیان نویسنده یا شاعر به دست داده اند و از این میان ، ١٠ مقاله (برابر ٥٣ درصد کل مقالات ) سبک اثر را به عنوان نمودی از فردیت مؤلف تحلیل کرده اند؛ البته نقد نمونه هایی از این مقالات در پایان این نوشته آمده است ."