چکیده:
ثابتهای بنیادی در مدلهای استاندارد فیزیک ذرات و کیهانشناسی حیات در جهان ما را توضیح میدهند. هر گونه تغییری در این ثابتها حیات را غیرممکن میکند. یکی از راههای توجیه این شرایط ایدة جهانهای متعددی است که قوانین فیزیکی در هر یک از آنها مستقلا ساختاربندی شده است و ما در یکی از آنها، که با پیچیدگی سازگار است، قرار گرفتهایم. از سوی دیگر ایدة چندجهانی، به طور طبیعی از بسیاری مدلهای فیزیکی، اعم از اینکه مورد پذیرش قطعی قرار گرفته باشند (مثل نظریة نسبیت عام) یا در مقام نظر باشند (مثل نظریة ریسمان) نیز نتیجه میشود. با توجه به مشاهدهناپذیری و آزمونناپذیری جهانهای متعدد موجود در این نظریهها، پرسش اصلی آن است که آیا چندجهانی معیار رایج علم را ارضا میکند؟ در این مقاله ضمن بحث در این باره، راههای متفاوتی را که منجر به علمی قلمداد کردن این ایده میشود، بررسی میکنیم.
خلاصه ماشینی:
"ایـن مسـئله را می توان با این جواب ساده پاسخ گفت که اگر چشم انداز (landscape) ریسمان ، خلق تعداد زیادی عدد برای مقادیر انرژی خلأ را در دل چندجهانی اجازه دهد، ما به طـور طبیعـی در یکی از دره های کم تعداد، اما منطبق بر شیمی و پیچیدگی قرار گرفته ایم ، که در آن جا ثابـت کیهان شناختی بسیار کوچک است .
عمومیت یافتن روزافزون مسئلة چندجهانی و برهان انسـان محـوری (anthropic principle) مجادلات زیادی را در جامعة فیزیک به همراه داشته است و این سؤال اساسی را مطرح کرده است که آیا کیهان شناسی چندجهانی یک علم است ؟ اغلـب فیزیـک دانـان توافـق دارند که یک نظریة علمی باید آزمون پذیر باشد.
برای نمونه نظریه ای که می گوید جهان های موازی فاقد اکسیژن هستند یک نظریة ابطال پذیر است ؛ زیرا این نظریه پیش گویی قابل آزمونی دارد که باید نشان داد هیچ اکسـیژنی ایـن جـا نیست و لذا با مشاهده رد می شود.
با این حال باید توجه کنیم که اگر قوانین بنیادی فیزیک از جهانی به جهان دیگر تغییر کند چنین شرایطی دیگر برقرار نخواهد بود و هیچ گونه پیش گویی از هیچ نوعی امکان نخواهد داشت ؛ زیرا هر گونه ساز و کار تولید مشترک (مثلا در نظر گرفتن یک تابع روی تمام جهان های یک چندجهانی که مقادیر گوناگونی از بردارها و تانسورها و کمیت های مشابه را به هر جهان نسبت دهد)، آشکارا یک ارتباط علی است حتی اگر در یک فضا ـ زمان متصل تنها واقع نشده باشد."