چکیده:
یکی از حوزههای بسیار اساسی و مبنایی در هر علمی، حوزۀ روششناسی آن است بهگونهایکه میتوان ادعا کرد قوام هر علم به روششناسی آن است. البته روششناسی را نمیتوان کاملا و دقیقا از معرفتشناسی علم جدا کرد و این دو تکمیلکنندۀ یکدیگر هستند. متأسفانه آنچه در اقتصاد اسلامی آنطور که باید و شاید، مطمح نظر دانشمندان قرار نگرفته است، همین حوزۀ روششناسی است. عمدۀ رویکردهای رایج در اقتصاد اسلامی، همان روششناسی اقتصاد متعارف است و اقتصاددانان اسلامی کمتر در این زمینه نوآوری داشتهاند. در این مقاله سعی میشود پس از تبیین حوزۀ روششناسی، دربارۀ رابطۀ آن با معرفتشناسی، رابطۀ عینیت و ذهنیت و نیز جایگاه تجربه، عقل و ارزش از نگاه اقتصاددانان غربی و اسلامی بحث شود. سپس روش کشف نظریههای اقتصاد اسلامی را با تأکید بر نظریات شهید مطهری و شهید صدر بررسی میکنیم. نهایتا با معرفی عدالت بهمثابۀ مبنای معرفتشناسی و روششناسی در علوم انسانیاسلامی و خصوصا اقتصاد اسلامی، تلاش میکنیم چارچوب نوآورانهای در حوزۀ روششناسی مبتنیبر تلقی اسلامی از عدالت تحت عنوان «توازن حقمدار» ارائه کنیم.
Methodology is one of the most important realms in every discipline such that it is regarded as the consolidation of that science. Methodology، however، cannot be separated from epistemology. Unfortunately، methodology doesn't have gain its proper position in Islamic Economics. Most of methods used in Islamic Economics are those of conventional economics without any innovation. Explaining methodology realm، in this paper، we discuss the relation between methodology and epistemology، and between object and subject as well as the relationship among experiment، reason and value. Emphasizing Shahid Sadr and Shahid Motahari opinions، we review the method on exploring Islamic economics theories. Then، we introduce justice as a basis for methodology and epistemology in Islamic human sciences including Islamic economics. Our attempt is to propose an innovative framework for methodology based on Islamic account of Justice which is named "Haq-based Harmony".
خلاصه ماشینی:
در فلسفه اسلامی اگرچه ذهن بهعنوان عامل معرفت، بر روی دادههای حسی فعالیت میکند و عملیاتی نظیر تعمیم و تجرید و استنباط را عهدهدار میشود، اما نه به ایدئالیسم هگلی و اصالت فاعل شناسا روی میآورد و نه شناخت فینفسه را بهطور کلی منکر میشود و نه شناخت را تماما تابع فرآیندهای مادی و اقتصادی میداند، بلکه با تقسیم «عینیت» به «وجود»، «ماهیات» (اعتباریات به معنای اعم) و «اعتباریات» (به معنای اخص)، مانع از شکلگیری انواع مغالطات در مسئله شناخت میشود؛ برای مثال حوادث اجتماعی یا روانشناختی ممکن است در طرز اندیشه افراد جامعه تحولاتی را سبب شود و افکاری را تغییر دهد.
علوم مبتنی بر تجربهگرایی صرف، اولا، فاقد مبنای وحدتبخش و منطق واحد هستند و بهناچار متکثر هستند؛ ثانیا علیرغم تصور رایج که سیر علومتجربی را «تکاملی» و «رو به پیشرفت» میدانند، هیچ ملاک و معیار «تجربی» وجود ندارد که براساس آن بتوان سیر تاریخی علوم را ارزیابی کرد؛ بر این اساس تنها چیزی که میتوان دربارۀ سیر تطور علومتجربی گفت، افزایش در پیچیدگی و نه لزوما در قدرت تبیینکنندگی یا پیشبینی این علوم است؛ ثالثا با توجه به اینکه عالم ماده ذاتا متحول و متحرک است، با مطالعۀ پدیدههای عینی نمیتوان به معرفت کلی دربارۀ عالم و قوانین حاکم بر آن دست یافت؛ به تعبیر دیگر، نگرش به عالم و قوانین حاکم بر آن باید از منبعی ورای ماده به دست آید و لذا دستگاه فکری محقق که منشأیی غیر از تجربه و حس دارد، مقدم است بر مشاهدات و تجربیات او و همین دستگاه فکری است که جهتبخش علم است.
یادداشتها Kuhn Feyerabend MacIntyre Foley Rorty science scientific Hindess object subject Hayek New Studies in Philosophy, Politics, Economics and History of Idea Ronald Coase Friedman Samuelson Hutchison Popper Relativism Structuralism Mini Hausman Maki Monzer Kahf.