چکیده:
مازندران شاهد منازعات داخلی شدیدی میان مدعیان قدرت در قرن نهم هجری بود. از آنجاکه این مدعیان، برای رسیدن به اهدافشان، حتی حاضر به دراز نمودن دست یاری به سوی حکومت های خارج از منطقه و اظهار فرمانبرداری نسبت به آنان بودند. این حکومت ها نیز توانستند با حمایت از یکی از طرفین منازعه، موجب گسترش نفوذشان در منطقه مذکور شده و از این طریق توانستند به اهداف سیاسی و اقتصادی موردنظر خود دست یابند. چنانکه در پنج چالش سیاسی بزرگ مازندران در دوره زمانی مورد نظر، قدرت های خارج از این منطقه نقش بسیار مهمی ایفا نمودند. به عبارت بهتر، مازندران در این دوره زمانی به عنوان یکی از مناطق برجسته و مهم، مورد منازعه جدی حکومت های وقت؛ یعنی تیموریان، قراقویونلو، کیائیان گیلان و آق قویونلو به شمار می آمد. در این مقاله سعی شده تا با معرفی این قدرت های خارجی هدف آنان را از دخالت در امور مازندران هر چه بیشتر تبیین نماید و با بررسی تاریخ مازندران1 از ظهور تیمور در ایران تا تاسیس سلسله صفوی (907-790) به این پرسش ها پاسخ داده شود: 1- نقش مدعیان داخلی مازندران، در گسترش نفوذ نیروهای خارج از مرکز بر این منطقه در قرن نهم چگونه بود؟
خلاصه ماشینی:
"سرانجام ، تیمور در موج دوم حملات خود به ایران ، نخستین لشکرکشی اش را درسال ۷۹۵هجری به سوی مازندران انجام داد و این ، علی رغم تلاش فراوان حاکم مرعشی مازندران ؛ یعنی کمال الدین ، برای ممانعت از وقوع این حادثه از طریق مسالمت آمیز انجام گردید (نظام الدین شامی ، ۱۳۶۳: ۹۷ و ۱۲۷) همچنین در همین برهه زمانی در میان برخی از افراد خاندان مرعشی بر سر دستیابی به قدرت در این منطقه اختلافاتی وجود داشت (حافظ ابرو، ۱۳۸۰، ج ۲: ۷۴۸) لشکر تیموری که با ایستادگی شدید نیروهای مازندرانی مواجه شده بود، بعد از نبردی سخت و طاقت فرسا۳، پیروزگردید (شرف الدین یزدی ، ۱۳۳۷، ج ۱: ۳۲۰؛ مرعشی ، همان : ۲۳۰-۲۲۸).
در سال های پایانی دوره زمانی مورد بحث ، بنابر روایت یکی از منابع (در حالی که منابع تاریخی محلی مازندران و منابع دیگر چیزی روایت نکردند)، چالش دیگری برای دستیابی به قدرت در مازندران روی داد، بدین صورت که شمس الدین مر شی بعد از تثبیت جایگاه خود، سعی در استقلال حاکمیت خود نسبت به حکومت آق قویونلو برآمد و از اطاعت آنان سرپیچی نمود، همین امرموجب گردید تا برخی از مخالفانش در مازندران ، به رهبری آقا رستم روز افزون ۷از این فرصت استفاده کنند و او را از قدرت به زیر کشیده و اداره امور را به دست گیرند: «از امرای س ری و مازندران آقارستم که زال دهر او را نامساعد بود و مدت ها در اردوی همایون چنین فرصت را راصد، در دیوان اعلی خط داده ، تقبل نمود که اگر بندگان بنده را به ضبط اموال آن مملکت مامور دارند و داروغه گمارند؛ رعیت در مهد رعایت بیارامد و امر ادای وجوه دیوان به تعلل نینجامد» (ابن روزبهان خنجی ، ۱۳۸۲: ۳۰۰)."