چکیده:
نظریه کسب از سوی متکلمان اشعری برای تبیین ارتباط فعل اختیاری انسان (فاعل ) و خدا ارائه شده است . بر اساس این نظریه افعال اختیاری، مانند سایرمخلوقات با اراده و قدرت الهی خلق شده و نقش انسان در افعال خویش تنها به عنوان کاسب تعریف میشود. این نظریه مبتنی بر مبانی متعددی است که با پاره ای از اصول فلسفی در تعارض میباشد. فخررازی با وجود همراهی با بسیاری از مبانی کلامی اشاعره و حتی اعتقاد به مخلوق بودن افعال عباد و عدم استقلال انسان در فعل خویش ، به دلیل پذیرش آموزه های فلسفی، تقریری متفاوت از نظریه کسب ارائه نموده و در مواردی نه تنها از قبول نظریه کسب خودداری کرده بلکه این نظریه را اسمی بدون مسمی معرفی می کند.
خلاصه ماشینی:
"/ عدم استقلال انسان در افعالش هم عقیده بوده (فخررازی، ١٤١٥ق ، ١٩: ٢٧؛ همان ، ١٤١٤:ق ٣٥ و ٣٩ و ٤٢) و مخلوق بودن افعال انسان و سیطره قضا و قدر الهی بر همه افعال آدمی، مورد پذیرش وی در آثار متعدد او است (فخررازی، ١٤١٥ق ، ٦: ٥٣٠؛ ١٣: ١٤٥؛ ١٧: ٣٠٢؛ همان ، ١٤١٤ق : ٣٦) دیدگاه وی درباره نظریه کسب به عنوان راه حل مشکل جبر و تبیین کننده ارتباط فعل انسان با خدا، نه تنها با دیدگاه سایر اشعریان تفاوت دارد، بلکه در مواضع مختلفی از میراث وی نیز متفاوت عرضه شده است .
رازی اگرچه به یک معنا قدرت حادثه را پذیرفت و معتقد بود که صحت جسم و به تعبیری قدرت پیش از فعل ، تنها بخشی از قدرت است و صلاحیت ایجاد فعل را ندارد، ولی با تقریر اشعری در بیتأثیر بودن قدرت نیز موافق نبود و مجموع قدرت و داعی را مؤثر در فعل می دانست (فخررازی، ١٤١٥ق ، ٢٣: ٢٤٤؛ همان ، ١٤٠٧ق ، ٩: ١١) از نظر وی فعل در نتیجه پیوند داعی و قدرت حاصل می شود (فخررازی، ٤١٥ ق ، ١٦: ٥٤؛ ١٧: ٣٠٢؛ ١٩: ٥٤؛ همان ، ١٤١٤ق : ٣٣؛ همان ، ١٤٠٧ق ، ٩: ١١) و پذیرش قدرت به عنوان علت حصول فعل به معنای پذیرش تأثیر قدرت انسان در فعل است که این مسأله مورد انکار غالب اشعریان بود."