چکیده:
از آنجایی که مساله مدیریت یکی از مسائل پر اهمیت عصر حاضر می باشد، دانستن این نکته که مدیر شایسته چه کسی است و باید چه ویژگی هایی داشته باشد، اهمیتی دو چندان پیدا کرده است . رعایت اهلیت در انتخاب افراد وواگذاری کارها، از مهم ترین مسائل مدیریت است ، یعنی فردی که قرار است مدیریت گروهی را بر عهده بگیرد، باید شایستگی های لازم را جهت احراز آن مسئولیت دارا بوده و به اصطلاح اهلیت داشته باشد. مطالعهآیات قرآن کریم و تامل در سیره و شیوه رهبری و هدایت انبیای الهی از آدم (ع ) تا خاتم پیامبران حضرت محمد (ص ) ما را به این نتیجه می رساند که سنت الهی چنین است که خداوند هیچ کس را جز بر اساس شایستگی ها و اهلیت های لازم ، مسئولیتی نمی دهد. ما با الگوگیری از اصول و ویژگی هایی که قرآن کریم برای رهبر، و مدیر برشمرده است ، می توانیم مدیرانی شایسته برای جامعه ای شایسته انتخاب کنیم و به این ترتیب مسیر رشد و پیشرفت آن را هموار نماییم .
خلاصه ماشینی:
"اساسا یکی از مهم ترین عوامل رشد و پیشرفت کشورها به کارگیری مدیران شایسته ای است که با استفادة مناسب و بهینه از امکانات ، مسیر ترقی و تعالی را هموار می کنند و در زمانی کوتاه ، دستاوردهای حیرت انگیزی را به ارمغان می آورند؛ مدیرانی که با بهره گیری از علم و هنر مدیریت و استمـــداد از پروردگار خویش ، تمام توان خود را به کار گرفته و چشم به موهبت ها و عطای مادی آن نمی دوزند؛ آنان مدیریت خویش را امانتی الهی می دانند و فکر خیانت به آن را نیز از ذهن خود نمی گذرانند؛ خود را مسئول منابع و امکانات می دانند و در استفاده از آن ها نهایت دقت را می کنند؛ خود را برتر و والاتر از مجموعۀ تحت امر خویش نمی دانند و آنچه در سایه مدیریت آن ها حاصل می شود، آن را، فضل و عنایتی از جانب مدیریت مطلق جهان هستی می پندارند و با شکر عملــی ، فضل بیشتر خداونـــد را می طلبند.
برای این که انسان جهت سازندگی خود و رسیدن به قله تکامل ، از ظرفیت خویش نهایت بهره برداری را اعمال کند، خداوند یأس و ناامیدی را مطلقا ممنوع ساخته است و به هیچ کس اجازه نمی دهد که در هیچ شرایطی ، از عنایات او جهت وصول به کمالات ، مأیوس شوند؛ بنابراین قرآن کریم تصریح می کند که جز افراد کافر و گمراه از رحمت و فضل خداوند مأیوس نمی شوند و نیز راه توبه را برای همگان باز می داند: «قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمه الله إن الله یغفر الذنوب جمیعا»؛ (زمر، ٥٣)."