چکیده:
در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻣﻔﺮوﺿﺎت و ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﺑﻨﯿﺎدی دو ﭘﺎراداﯾﻢ ﻣﻬﻢ ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻠﻢ اﻗﺘﺼﺎد و ﻋﻠﻢ اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ و ﺳﯿﺮ ﺗﺤﻮل ﺗﺎرﯾﺨﯽ آن از ﻃﺮﯾﻖ ﺷﻨﺎﺧﺖ ذﻫﻨﯿﺖ و ﺑﺮداﺷﺖ ﻣﺘﺨﺼﺼﯿﻦ دو رﺷﺘﻪ ﻋﻠﻮم اﻗﺘﺼﺎدی و ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ در ﭼﺎرﭼﻮب ﭘﺎراداﯾﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و رواﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯽ ﮔﺸﺘﺎﻟﺖ ﺗﻮﻣﺎس ﮐﻮﻫﻦ و ﺗﺄﺛﯿﺮ آن ﺑﺮ اﻣﻨﯿﺖ داﺧﻠﯽ ﻣﻮرد ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. ﻣﻔﺮوﺿﺎت دو ﭘﺎراداﯾﻢ در 39 ﮔﺰاره ﮐﯿﻮ و در 9 ﻣﺤﻮر )ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی و ﻓﻘﺮ، اﻗﺘﺼﺎد و ﺑﯽ ﺛﺒﺎﺗﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ، رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی، ﺗﻮزﯾﻊ ﻣﻨﺎﺑﻊ و درآﻣﺪ، ﺗﻮرم، ﺑﯿﮑﺎری، ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻓﺮدی و ﺟﻤﻌﯽ، آﻧﻮﻣﯽ اﻗﺘﺼﺎدی، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و دوﻟﺖ و ﭘﺎراداﯾﻢ ﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی( و ﻧﻤﻮﻧﻪ آﻣﺎری در 4 ﺧﻮﺷﻪ دﺳﺘﻪ ﺑﻨﺪی و ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی روش ﺷﻨﺎﺳﯽ ﮐﯿﻮ )Q( و ﺗﺤﻠﯿﻞ داده¬ﻫﺎ، آﻧﺎﻟﯿﺰ وارﯾﺎﻧﺲ و ﺿﺮﯾﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﭘﯿﺮﺳﻮن ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻧﺮم اﻓﺰار SPSS اﻧﺠﺎم ﮔﺮﻓﺖ. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ آﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﮔﺰاره ﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ از ﻣﻨﻈﺮ ﮔﺮوه ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ در اﻣﻨﯿﺖ داﺧﻠﯽ دارای راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﯽ دار ﻣﺜﺒﺖ اﺳﺖ وﻟﯽ از ﻣﻨﻈﺮ ﮔﺮوه اﻗﺘﺼﺎدی، اﯾﻦ ﮔﺰاره ﻫﺎ دارای راﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﯽ داری ﺑﺎ اﻣﻨﯿﺖ داﺧﻠﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ. دو ﻣﺤﻮر: دوﻟﺖ و ﭘﺎراداﯾﻢ ﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی و رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی، دارای ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ اﺧﺘﻼف )19/210 ،19/509( ﺑﯿﻦ دو ﮔﺮوه ﻫﺴﺘﻨﺪ و در ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺤﻮرﻫﺎ اﺧﺘﻼف ﺑﯿﻦ اﻋﺪاد 13/240 ،5/019 ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮔﺮدﯾﺪ. ﻟﺬا اﺳﺘﻨﺒﺎط ﻣﯽ ﺷﻮد ﮔﺮوه ﻋﻠﻮم اﻗﺘﺼﺎدی و ﮔﺮوه ﻋﻠﻮم ﺳﯿﺎﺳﯽ دارای ذﻫﻨﯿﺖ ﻫﺎی ﻣﺘﻔﺎوت ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻟﮕﻮی ﺻﺮﻓﺎ اﻗﺘﺼﺎدی و ﯾﺎ اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﯽ¬ﺑﺎﺷﻨﺪ.
خلاصه ماشینی:
مفروضات دو پارادايم در ٣٩ گزاره کيو و در ٩ محور (نابرابري و فقر، اقتصاد و بي ثباتي سياسي ، رشد اقتصادي ، توزيع منابع و درآمد، تورم ، بيکاري ، منفعت فردي و جمعي ، آنومي اقتصادي ، اجتماعي و دولت و پارادايم هاي اقتصادي ) و نمونه آماري در ٤ خوشه دسته بندي و بر مبناي روش شناسي کيو (Q) و تحليل داده ها، آناليز واريانس و ضريب همبستگي پيرسون با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفت .
اجراي اين سياست ها نه تنها منجر به رشد اقتصادي نگرديد بلکه نرخ متغير هاي : بيکاري ، تورم و نابرابري تشديد و پي آمد هاي اجتماعي و سياسي را نيز سبب گرديده است ، زيرا ، اصالت يافتن منفعت شخصي ، فرد گرايي و توزيع منابع بين افراد و گروه هاي خاص ، نياز هاي اقتصادي جامعه را تأمين ننموده و لذا نارضايتي اقتصادي و سياسي را به دنبال داشته است (مؤمني ،١٣٨٦ : ٢٥٤) مسئله اين است چرا اقتصاد سياسي مجدداً در کشورهاي توسعه يافته مورد توجه قرار گرفته و ار آن تحت عنوان اقتصاد سياسي مدرن و پسامدرن در سياست هاي اقتصادي بهره مي جويند اما دولت هاي کشورهاي در حال توسعه الگوي اقتصاد آزاد را که خاستگاه آن جغرافياي کشورهاي توسعه يافته است بر گزيدند ، در حالي که همان کشور ها به الگوي اقتصاد سياسي روي آورده و درصدد اصلاح الگوي قبلي بر آمدند ، و همچنين الگو بندي ذهنيت متخصيصن علوم اجتماعي در دانشگاه ها به مفروضات علم اقتصاد و اقتصاد سياسي چگونه است در حالي که کار آمدي اقتصاد آزاد در کشور هاي در حال توسعه قابل ارزيابي است .