چکیده:
مدرنیسم نسبت انسان را با گذشته تغییر داد، انسانی که خود را حاصل فرایندی اسطورهای و زمان را موجودیتی ازلی _ ابدی میدانست ناگاه با وجه مادی و شکبرانگیز تاریخ مواجه شد، با پرسش ما از کجا آمدهایم؟ انسان مدرن گذشته را به مثابه ابژهای در نظر میگیرد که باید مورد واکاوی قرار گیرد. از این رو او نخستین انسان تاریخی است که دست به کاوش در خود و بقایایش میزند. از این واکاوی مواد فرهنگی به دست میآیند، موزه برای نمایش این آثار ساخته میشود تا چشم مخاطبان را روی کالاهایی خاص و تمایزساز باز کند. از سوی دیگر جامعه مدرن جامعهای به شدت مصرفگرا است. برای انسان مدرن، گذشته نیز چون دیگر چیزها به مصرف میرسد، گاه چون کالاییشان زا، گاه در شکل هویتی برساخته از پیشینه و گاه در قالب هنری؛ اما جامعه مصرفی با انبوهی از زبالههایی از گذشته که توسط باستانشناس به دست میآید مواجه است، حال این جامعه مصرفی با این دست مواد که بیشترشان شانس آن را نیز ندارند که پشت شیشههای ویترین قرار بگیرند چه خواهد کرد؟ آیا ماهیتا این ”چیزها“ی تاریخمند خود به زباله تبدیل نخواهد شد؟ این پرسش اصلیترین سؤال مقاله حاضر است.مدرنیسم نسبت انسان راباگذشته تغییرداد،انسانیکه خودراحاصل فرایندیاسطوره ایوزمان را موجودیتیازلی_ابدی میدانست ناگاه باوجه مادیوشک برانگیزتاریخ مواجه شد،باپرسش مااز کجاآمده ایم ؟انسان مدرن گذشته رابه مثابه ابژه ایدرنظرمیگیردکه بایدموردواکاویقرارگیرد. ازاین رواونخستین انسان تاریخیاست که دست به کاوش درخودوبقایایش میزند.ازاین واکاویموادفرهنگیبه دست میآیند،موزه براینمایش این آثارساخته میشودتاچشم مخاطبان راروی کالاهاییخاص وتمایزسازبازکند.ازسویدیگرجامعه مدرن جامعه ایبه شدت مصرف گرا است .برایانسان مدرن ،گذشته نیزچون دیگرچیزهابه مصرف میرسد،گاه چون کالاییشان زا، گاه درشکل هویتیبرساخته ازپیشینه وگاه درقالب هنری ؛اماجامعه مصرفیباانبوهیاز زباله هاییازگذشته که توسط باستان شناس به دست میآیدمواجه است ،حال این جامعه مصرفیبا این دست موادکه بیشترشان شانس آن رانیزندارندکه پشت شیشه هایویترین قراربگیرندچه خواهدکرد؟آیاماهیتااین ”چیزها“ی تاریخ مندخودبه زباله تبدیل نخواهدشد؟این پرسش اصلیترین سؤال مقاله حاضراست .
خلاصه ماشینی:
"کاویدن گذشته ،امروزه نه فقط یک شغل یادانش که راهکاریبرایبازتعریف سرمایه دارانه جهان است :گذشته هم سرمایه ایقابل مصرف است ،سرمایه ایکه هرکس ازآن بیشتربرخوردار است رادرمعرض ”استعمار“بیشترقرارمیدهد.
گوییانسان ،امروزبیش ازآنکه ازحالش اطلاع داشته باشدازگذشته اش میداندو هویت زمان حال به گونه ایمعقول به گذشته متصل است ،آینده نیزدرپرتوفهم اعضای جامعه ازآنچه درگذشته رویداده است به وقوع میپیوندد(گیدنز١٣٩١:١١٠)؛گذشته ای که کشف وشناساییومصرفش توجیه هزاران دلاریاست که درسال خرج باستان شناسی، موزه داریورشته هاییازاین دست میشود،آن هم درسرزمین هاییکه قسمت بزرگیاز جمعیت بامشکلات روزمره معیشتیمواجه است .
بودریار(١٣٨٩ب :٢٦)براین باوراست که جامعه مصرفی واقعیت راپیشاپیش وبانگاه به گذشته به مصرف میرساند؛امافاصله ایکه میان اوبا گذشته برقراراست رابانشانه هاییپرمیکندکه درگفتمان باستان شناسانه به آن ”ماده فرهنگی“میگویند(لوفگرن ،١٩٩٧).
مصرف گذشته یابهتربگوییم بازیافت آن به این معنااست که اشیاییکه روزگاریمصرف شده اند،دوباره پیداومجددامعنادهی میشوند وبه مصرف میرسند،البته مصرفی دیگرگونه که باکارکرداولیه شیءمتفاوت است .
بانگاهیبه تاریخچه باستان شناسینیزمیتوان به این نتیجه رسیدکه بستریکه باستان شناسیدرآن رشدکردهم زمان بادوران مدرنیته است ودرراستایآن نیازبه مصرف ماده ایکه چنین جامعه ایبرمبنایآن درحال رشداست وماده ایکه توسط باستان شناس تولیدمیشوددریکجاعرضه میشود:موزه .
دراین بین کاوش های باستان شناختیهم شروع شدوعلاوه برداستان سراییهایحماسی،مادیت هاییازگذشته دراختیارجامعه قرارگرفت ،دیرینپاییدکه مصرف گذشته وجوه دیگرینیزبه خودگرفت : درسطحیترین وجه گذشته به مثابه یک کالایلوکس ودرسخیف ترین سطح به مثابه ابژه ناسیونالیزم وبرایمقاصدنژادپرستانه ؛امادرجامعه مصرفی،گذشته نیزچون دیگرکالاهای مصرفی تاریخ مصرفی دارد،گذشته توسط باستان شناس برای جامعه امروزی بازیافت میشود،بعدازمدتیممکن است به کنارگذاشته شودویاکاربریجدیدپیداکند."