چکیده:
قلمرو سازی در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک بهعنوان یکی از مباحث پایهای به شمارمی رود. قلمروسازی، یک ساختار سیاسی انسانساخت است که در پی تقسیمبندی فضا است. قلمرو سازی ذاتا سیاسی و یا ماهیتا مشاجره آمیز است و بدون تقسیم بیرحمانه فضا به بخشهای جداگانه و تخصیص انحصاری فضا وجود نداشته است. ازاینرو، قلمرو سازی یک فرایند هدفمند است و اهداف مختلفی مثل اقتصادی، امنیتی، هویتی، انگیزشی و یا حتی عاطفی را ممکن است دنبال نماید. اما قلمرو سازی گفتمانی «فرایندی است که بر مبنای آن افراد، گروهها یا کشورهای مسلط برای کنترل و مدیریت فضای جغرافیایی در راستای نظم سیاسی و ژئوپلیتیکی مطلوب خود، به تولید گفتمانهایی اقدام میکنند که در آن از اعمال قدرت صرف (قدرت سخت) برای کنترل فضا فراتر میروند، طوری که، کسانی که بر آنها اعمال قدرت میشود، خود متوجه چنین فرایندی نمیشوند (قدرت نرم)». با این تعریف، مقاله حاضر درصدد است تا با استفاده از عناصر سهگانه «فضا»، «قدرت» و «هویت» به تبیین چگونگی فرایند شکلگیری قلمرو سازی گفتمانی و با استفاده از طبقهبندی سهگانه: زمینه (دائمی یا موقتی)، چارچوب تحلیلی (تبیینی – تفسیری یا پساساختارگرا) و موضع سیاسی (جانبدارانه یا بیطرف)، به روش تحلیل گفتمان سیستماتیک و هدفمند در ژئوپلیتیک انتقادی دستیافته و درنهایت با دستگاه سهگانه «گفتمان»، «سیاست» و «هویت» لاکلا و موف به این نتیجه دست یابد که چگونه دانش ژئوپلیتیک انتقادی با استفاده از تحلیل گفتمان درک و ساخته میشوند قلمرو سازی در جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک به عنوان یکی از مباحث پایه ای به شمارمی رود. قلمروسازی، یک ساختار سیاسی انسان ساخت است که در پی تقسیم بندی فضـا اسـت . قلمـرو سازی ذاتا سیاسی و یا ماهیتا مشاجره آمیز است و بدون تقسیم بیرحمانه فضا بـه بخـش هـای جداگانه و تخصیص انحصاری فضا وجود نداشته است . ازایـن رو، قلمـرو سـازی یـک فراینـد هدفمند است و اهداف مختلفی مثل اقتصادی، امنیتی، هویتی، انگیزشـی و یـا حتـی عـاطفی را ممکن است دنبال نماید. اما قلمرو سازی گفتمانی «فرایندی است که بر مبنای آن افراد، گروه ها یا کشورهای مسـلط بـرای کنتـرل و مـدیریت فضـای جغرافیـایی در راسـتای نظـم سیاسـی و ژئوپلیتیکی مطلوب خود، به تولید گفتمان هایی اقدام میکنند که در آن از اعمال قـدرت صـرف (قدرت سخت ) برای کنترل فضا فراتر میروند، طوری که ، کسانی که بـر آن هـا اعمـال قـدرت میشود، خود متوجه چنین فرایندی نمیشوند (قدرت نرم )». با این تعریف ، مقاله حاضر درصدد است تا با استفاده از عناصر سه گانه «فضـا»، «قـدرت » و «هویـت » بـه تبیـین چگـونگی فراینـد شکل گیری قلمرو سازی گفتمانی و با استفاده از طبقه بندی سه گانه : زمینـه (دائمـی یـا مـوقتی)، چارچوب تحلیلی (تبیینی – تفسـیری یـا پساسـاختارگرا) و موضـع سیاسـی (جانـب دارانـه یـا بیطرف )، به روش تحلیل گفتمان سیستماتیک و هدفمند در ژئوپلیتیک انتقـادی دسـت یافتـه و درنهایت با دستگاه سه گانه «گفتمان »، «سیاست » و «هویت » لاکلا و موف به این نتیجه دست یابد که چگونه دانش ژئوپلیتیک انتقادی با استفاده از تحلیل گفتمان درک و ساخته میشوند.
خلاصه ماشینی:
"نکته مهم در مورد قلمروسـازی گفتمـانی ایـن است که چگونه اندیشه ها به طورکلی و اندیشـه هـای سیاسـی و ژئـوپلیتیکی بـه طـور خاص با شکل دهی به گفتمان های خاص دارای پیامدهای فضایی هستند و بـه محـض عملیاتی شدن بر پهنه سرزمین ، شروع به قلمروسازی خاص خود میکنند.
اگـر بـا لاکـلا و مـوف همـراه شویم ، ژئوپلیتیک ، درباره ساخت هویت از طریق تثبیت موقت معنا در درون گفتمـان ژئوپلیتیکی تعریف شـده اسـت و رسـالت ژئوپلیتیـک انتقـادی، تحلیـل ایـن هویـت همان طوری که در درون گفتمان از طریق مفصل بندی سلطه شکل گرفته اند، است .
این مقاله نشان داد که چگونه اندیشه ها به طـورکلی و اندیشه های سیاسی و ژئوپلیتیکی به طور خاص با شکل دهی به گفتمان هـای خـاص دارای پیامدهای فضایی هستند و به محض عملیاتی شدن بر پهنه سرزمین ، شـروع بـه قلمرو سازی مطلوب خود میکنند.
در حقیقت استدلال اصلی این نوشـتار ایـن بـوده است که هر اندیشـه سیاسـی دارای خواسـتگاه جغرافیـایی بـوده و از درون گفتمـان خاص آن شکل میگیرد و اگر چنانچه اندیشه ها، گفتمان ها یا محیط هـای جغرافیـایی دیگر، انگاره های همان اندیشه را اتخاذ کرده ولـو بـه صـورت نـاقص و یـا حتـی در راستای بومی کردن آن گام بردارند، اما همچنان نمیتوانند از اثرات فضایی آن اندیشه رهایی یابند."