چکیده:
در کتابخانة مجلس نسخه ای به شـمارة ١٣٤١٥ وجـود دارد کـه بخـش نخسـت آن دربارة نقالی است . نویسندة این رساله جواد اصفهانی نام دارد و بنابر قرینـه ای کـه از خود متن به دست می آید، آن را در دورة سلطنت مظفرالدین شاه قاجار نوشته است . موضوع این رساله نقد و نکوهش نقالی (در معنـای عـام داسـتانگزاری ) اسـت و نویسنده ، به استناد دلایلی ، در یکی از ادوار اوج رونق نقالی به رد و انکار ایـن فـن پرداخته که در نوع خود کم نظیر و بسیار جالب است . در این مقاله ، مـتن بخـش اول رسالة جواد اصفهانی تصحیح و سپس برخی نکات و اشارات مهم آن دربـارة نقالی استخراج و بررسی شده اسـت ؛ موضـوعاتی نظیـر علـل مخالفـت نویسـنده بـا داستانگویی ، معرفی یکی از نقالان عصر قاجار، شیوع داسـتانگزاری از دورة معاویـه به بعد، دلبستگی شنوندگان به داستانها و شخصیتهای نقالی ، ناتمام گذاشتن داسـتان در آداب نقالی ، درآمد روزانة یکی از نقالان در شهر سبزوار در عصر قاجار، ترکیـب «چراغ الله » در اصطلاحات داستانگویان و افسانة ابوالقاسم کرگانی و فردوسی .
At the Majlis Library there is a manuscript under no.13415 the first part of which is on story-telling (naqqali). Its author is Javad Isfahani and, based on a reference in the text, this critique appears to have been written during the reign of the Qajar Muzaffar al-Din Shah.
Unique and extremely interesting of its kind, its subject matter is criticism and censure of naqqali (in the broad sense of narration). The author, on the basis of certain reasons, has set to denounce the art of narration at a time when it was enjoying one of its most flourishing phases.
In the present article the text of the first section of Javad Isfahani's treatise is redacted, and then some of the significant points and references in the text, regarding story-telling, are highlighted and examined. Such things as the reasons for the author's disapproval of story-telling, the description of one of the story-tellers of the Qajarid times, the development of story-telling from Mo'aviyeh's days on, the passion of audiences for stories and their interest in story-teller's personalities, the reason for leaving a story unfinished in narrating practice, the daily income of one of the story-tellers of the city of Sabzevar in the Qajarid times, the significance of the phrase “Cheragh Allah” (the lamp/light of God) in the jargon of story-tellers, and finally the tale of Abu al-Qasem Gorgani and Firdowsi.
خلاصه ماشینی:
"اقدس مشرف بود مدتی را بدین منوال گذرانده انقلاب حال یافته طرح نقالی ریخته صحبت طراری و جعالی را پیش کشید نقشة شعبده بازی و نیرنگ دروغ پردازی را بر لوحة ضمیر خود نگاشته شاید بدین رنگ ریزی بهانه بنا می زد و وسیله انگیزد که روز روشن مردمان بی بضاعت با کلفت 1 را تباه و کیسة آنها را از پول سفید و سیاه خالی نماید تا چند روزی که در بعضی از قهوه خانه های خراسان مشغول صحبت شده همین قدر که بر عبارات دروغ محض و جعل صرف او واقف و مستحضر شدند مردم خراسان با یکدیگر از اطوار و حرکات او پیوسته سخن همی رانده تعاقب کرده او را متفری 2 و متواری داشتند از آنجا به عنوان فرار رو به طرف سبزوار آمد ابتدای شهر جمادی الاخره مطابق سنة ١٣١٩ به ورود پیموده اقدام شریفش [٦الف ] نعمت معکوس بر اهالی سبزوار افزوده از ساعت ورود تمام جوانان و لوطی صفتان صاحب سفرة با غیرت و حمیت از اینکه به حالت مشارالیه بلدیت نداشته به واقع معرفت در حق او نیافته شناسایی نداشتند جمیعا را به تدبیرات زبان بازی و نیرنگ سازی فریفتة خود نموده بعضی را به افسانه خوانی و برخی را به ترانه گویی همدم و همراه خود ساخته به هر وسیله از وسایل در مقام رندی و طراری همه روزه مثل استاد دلاک ، کیسة خشن سقطی به دست گرفته در نهایت پررویی کیسه و جیب درهم و دینار جوانان را از سیم خام تهی و از آفت چرک چنانش منقا و مصفا می نمود که بیچاره را در موقع حرکت حیرت می افزود به درجه ای که هنگام رفتن از قهوه خانه پول همان چایی که با رفیقان و همراهان صرف شده موجود نداشت تا عاقبت کارش به قرض و اضطرار می انجامید."