چکیده:
مفهوم تشخص جزء مفاهیم ثبوتی بوده ، از سنخ معقولات ثانی فلسفی است . تشخص عبارت از ویژگی ای است که مانع قابلیت صدق بر کثیرین شده ، موجب شرکت ناپذیری مـی باشـد. تعیـین ملاک تشخص مورد اختلاف فلاسفه قرار گرفته اسـت : ابـن سـینا و بهمنیـار مـلاک تشـخص وجودات مادی را عوارض مفارق نوع مذکور دانسـته و مقولـه وضـع را دارای تشـخص بالـذات می دانند. محقق دوانی و سید سند تشخص و کلیت را به نحوه ادارک باز می گردانند. سهروردی با الهام از مبنای اصالت ماهیت ، عامل تشخص را ماهیت محقق خارجی می داند. صـدرالمتألهین ضمن نقد و بررسی دیدگاه های فلاسفه ، ملاک تشخص را نحوه وجود موجودات می داند و برخی دیدگاه ها را به دیدگاه خودش باز می گرداند. این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی به بررسی ایـن مسئله پرداخته ، به تبیین دقیق پیوند تشخص وجودات با مسئله اصالت و تشـکیک در وجـود در نظام فلسفی صدرالمتألهین می پردازد.
The concept of individuation being a characteristic that does not allow the application of a particular concept to more than one case is a positive concept related to secondary philosophical intelligibles. Philosophers are divided on what constitutes the criterion of individuation. Avicenna and [following him] Bahmaniyar assume that it is the separable accidents of a particular material being that serves as a criterion of individuation for it. They believe that the category of 'position' is inherently individuated whereas MuhaqqiqDawani and Sayyid Sanad are of the view that individuation and universality are among the features of conception. Being inspired by the principle of priority of essence، Suhrawardi takes realized essence to be the criterion of individuation. Having criticized philosophers' opinions، MullaSadra regards modes of existence as a criterion for individuation. He reduces some of the theories of previous philosophers to his own theory. Using an analytic-descriptive methodology، this article deals with this issue under discussion، explaining in detail the connection between individuation of beings and the principles of priority of beings and gradation of beings in Sadrian philosophical system.
خلاصه ماشینی:
"در پرتو توضیحات پیش گفته می توان افزون بر تبیین مهـم تـرین ویژگـی هـای مفـاهیم سه گانه فوق در مقایسه با ویژگی های تشخص در اندیشه صدرالمتألهین ، فرق های این دو را نیز چنین تبیین کرد: فرق نخست اینکه ، مفاهیم فوق جزء امور نسبی اند که در قیاس یک شـی ء بـا اشـیای دیگری که با همان شی ء در امری عام مشارکت دارنـد، حاصـل مـی گردنـد؛ درحـالی کـه ویژگی تشخص این اسـت کـه تشـخص ، وصـفی نفسـی اسـت در مقابـل اصـطلاحات چهارگانه فوق که جزء مفاهیم اضافی و نسبی اند (نک : صدرالدین شـیرازی ، ١٩٨١م ، ج٢، ص١٠، ١٥؛ ١٣٨٦، ص٢٢٣؛ سبزواری ، ١٣٨٦، ص٤٥١).
مطابق اندیشه صدرالمتألهین ، تشخص وصف حقیقت وجود است و وصف مفاهیم ذهنـی قرار نمی گیرد؛ زیرا صدق هر امر موجـودی از موجـودات خـارجی منحصـر بـه خـودش است ؛ یعنی نه غیر بر او منطبق است و نه او بر غیر خود انطباق می یابد، و نه آن شـخص ذیل امری مندرج است و نه هیچ امری ذیل آن شخص اندراج دارد، و آنچه بر آن انطبـاق می یابد، چیزی جز مفهوم جامعی نیست که حاکی آن است (صدرالدین شـیرازی ، ١٩٨١م ، ج٢، ص١٠؛ ١٣٨٦، ص١٣٨؛ جوادی آملی ، ١٣٨٦، ج٦، ص٦٥).
اما همان گونه کـه برخـی محققـان تصریح کرده اند (نک : جوادی آملی ، ١٣٨٦، ج٦، ص٦٥-٦٦) و ملاحظـه کلمـات فـارابی نشان می دهد کلمات ایشان در تبیین ملاک تشخص موجودات مختلف بوده ، به دو دسـته کلی تقسیم می شوند: دستة نخست بیاناتی است که مـلاک تشـخص را وجـود مـی دانـد؛ چنان که می نویسد: «المخصص هو ما یتعین به الوجود للشی ء و ینفرد به عن شبهه ."