چکیده:
قاعدة اعطا، خاستگاه گوناگونی در علوم اسلامی دارد و در این میان ، حکمت متعالیه با نظریة «وحدت وجود» و مباحث پیرامونی آن ، مانند سریان پذیری هستی ، کارآمدترین بستر بهره برداری از این قاعده تلقی می گردد. این نوشتار با توجه به معناشناسی واژگان قاعدة اعطا و بررسی کاربردهای مختلف آن ، از اثبات وجود خدا تا معرفت به صفات علم ، قدرت و حیات او، سعی در ارائه گونه های برداشت صحیح و نادرست از مضمون آن کرده است . در این زمینه ، بررسی اثبات پذیری و عدم بداهت قاعدة مزبور می تواند راه گشای نقد مضمونی به برخی برداشت های نادرست گردد و دیدگاه کاملی از معنای آن در اختیار قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"از این رو، سریان وجودی حق متعال در هستی ، مستلزم واجدیت علت فاعلی نسبت به کمالات معلول یا همان قاعدة «اعطا» است و این مطلب نشان از اهمیت کارکرد قاعده در شناخت خداوند در دیدگاه حکمت متعالیه داشته و از اصول قطعی آن تلقی می گردد؛ به گونه ای که گاه به فطرت عقل (ملاصدرا، ١٩٨١، ٦: ١٧٦) و یا فطرت سالم نسبت داده شده (ابراهیمی دینانی ، ١٣٦٠، ١: ٣٦٨)، گاه بدیهی (ملاصدرا، ١٩٨١، ٣: ٢٣٦، حاشیه سبزواری ) و یا قریب به بداهت (مصباح یزدی ، ١٣٩١: ٢، ٩١) توصیف شده و نیز از آن به عنوان «اصل استثناناپذیر» یاد می گردد (طباطبائی ، ١٣٨٨، ٢: ٢٠٨) و در جهت اهمیت آن به عنوان اصل و پایة علم اولیای الهی در معرفت ربوبی یاد کرده اند (اخوان الصفا، ١٤١٢ق ، ٣: ٣٤٢).
٣. دیدگاه تباین وجودات در صورتی که به نظریة اصالت و وحدت وجود قائل نشده و علیت نیز مستلزم سنخیت در علل ارادی دانسته نشود ـ چنانچه متکلمان اسلامی بیان کرده اند ـ می توان معنای صحیحی برای قاعدة اعطا بیان کرد و آن این که خداوند معطی کمالات است ، اما فاعلیت او به گونة تجلی در مظاهر هستی نبوده و علم حضوری او نیز سبب وجود یافتن اشیا نیست (فاعل بالعنایة صدرایی )، بلکه او فاعل بالاراده و ارادة وی نیز همان اعمال قدرت اوست ، نه صرف علم به مصلحت ؛ از این رو علت یا فاعل حقیقی ، ایجادکنندة اشیا بوده و مصحح فعل او اراده است و اراده نیز از مقام قدرت حق متعال پس از اعمال آن انتزاع می گردد."