چکیده:
در حکومت اسلامی مالیات به دودستهی ثابت و غیرثابت تقسیم میشود. مالیات ثابت به آن دسته از مالیاتهایی گفته میشود که از حیث مقدار، میزان و نرخ، دارای نص شرعی هستند، اما مالیاتهای غیرثابت به مالیاتهایی گفته میشود که در صورت ضرورت و نیاز جامعه وضع میشوند و با توجه به شرایط زمانی و مکانی مقدار و نوع آن تغییر میکند. از آنجایی که وضع مالیات غیرثابت در یک جامعهی اسلامی باید متناسب و موافق با آموزههای دینی و اسلامی باشد تا مقبول متشرعین واقع شود، بررسی مبانی فقهی آن از اهمیت خاصی برخوردار خواهد بود. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، چنین به دست آمده که مستفاد ازآیات، روایات، قواعد فقهی و احکام اسلامی اخذ چنین مالیاتی توسط حکومت اسلامی نه تنها جایز، بلکه در مواردی واجب است.
In an Islamic government، taxes fall under two categories: Fixed and unfixed. Fixed taxes are the ones specified in the religious texts in terms of amount and rate; unfixed taxes are those imposed as per the necessities and needs of the society، the amount and type of which varies depending on the time and place requirements. Because imposing unfixed taxes in an Islamic society must conform to the Islamic religious teachings to be accepted by the theologians، investigating the related jurisprudence principals is of prime importance. In this analytical-descriptive study، after investigating the Holy Quran verses، sayings by Holy Prophet or Imams، jurisprudence principals and Islamic regulations such as Velayat-e-Amr of the Islamic Jurists; a system of government wherein the Islamic clergies (Ulema) have the ultimate saying in the military، judicial، legislative، and executive branches of government، it was revealed that imposing such taxes by the Islamic government is not only allowed but also obligatory in some cases.
خلاصه ماشینی:
"علامه طباطبایی در این زمینه میگوید:«انفاق در راه خدا عبارتست از آن انفاقی که قوام دین بر آن است ، بطوری که اگر در آن مورد انفاق نشود بر اساس دین لطمه وارد میآید، مانند انفاق در جهاد و در جمیع مصالح دینی که حفظش واجب است و همچنین آن شؤون اجتماعی مسلمین که با زمین ماندنش شیرازه اجتماع از هم گسیخته میگردد و نیز حقوق مالی واجبی که دین آن را به منظور تحکیم اساس اجتماع تشریع کرده ، پس اگر کسی به این آیه عمل نکند باید منتظر عذاب خدا باشد؛ زیرا مال را از نظر زمامدار اجتماع پنهان نموده اند، در نتیجه در یک گوشه اجتماع مال فراوانی دفن و روی هم انباشته شده ، در حالی که در گوشه های دیگر اجتماع احتیاج ضروری به پول ، حیات اجتماع را تهدید میکند»(طباطبایی، ١٤١٧،٩، .
این روایت دلالت دارد بر اینکه همه ی مردم در انفال و منابع طبیعی شریکند و اگر قرار باشد منابعی مثل نفت وگاز و معادن در یک برهه ی زمانی مصرف شود نسل های دیگر از این منابع بیبهره میشوند و آنها هستند که برای تأمین نیازهای خود باید بار سنگین مالیات را تحمل کنند اما اگر مالیات و منابع مالی در کنار یکدیگر و بر اساس کارشناسی مورد عمل قرار گیرند کسی ضرر نمیکند و حق کسی تضییع نمیشود.
وضع مالیات غیرثابت هرچند سابقه ی فقهی به معنای امروزی ندارد اما بسیاری از آیات و روایات بر حقی غیر از زکات و خمس دلالت دارندکه وجود این آیات و روایات و موارد دیگری نظیر اجرای قاعده ی لاضرر در جهت حمایت از تولیدکنندگان وقاعده ی غنم و ضمان در خصوص همه ی کسانیکه از خدمات رفاهی دولت نظیر تحصیل رایگان سود میبرند، حفظ ضرورت جامعه ی اسلامی و گرفتن مالیات از ثروتمندان جهت ایجاد توازن اقتصادی و افزایش تولید خود، از مواردی هستند که بر مشروعیت مالیات دلالت دارند."