چکیده:
حوزه­های تعریف شده در نظریه استعاره مفهومی و مصادیق آن از جهات بسیاری با زمینه­های مفهومی و کاربردی ضرب­المثل­ها مشابهاتی دارد؛ به نحوی که می­توان ضرب­المثل­ها را نیز نمونه­ای از استعاره­های مفهومی دانست که با استفاده از حوزه­های مبدأ گوناگون به انتقال معانی و مفاهیم متناسب با آن­ها می­پردازند. از آن­جا که ضرب­المثل­ها، عمومی­ترین و پرکاربردترین بخش ادبیات به شمار می­آیند، بررسی آن­ها با توجه به نظریه استعاره مفهومی، موجبات درک و دریافت مبانی فکری و فرهنگی ملت­ها را فراهم می­نماید. پژوهش حاضر بر آن است تا با مروری گذرا بر مطالعات و نگرش­های تاریخی و مدرن پیرامون استعاره­ها و سنجیدن دو دیدگاه متفاوت درباره آن­ها، ضرب المثل­های فارسی را با توجه به نظریه استعاره مفهومی بررسی نماید و حوزه­های مبدأ پرکاربرد در دایره امثال فارسی را بیابد و از این راه بتواند خطوط اصلی فکر و شناخت در بین ایرانیان را نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
را در آن ها ديد و با بهره گيري از مباحث استعاره هاي مفهومي به فرآيندهاي ذهني و رفتارهاي فردي و ١٠١ اجتماعي مردم در يک فرهنگ پي برد؛ براي نمونه در ضرب المثل «به هر کجا که روي آسمان همين رنگ است » بيان استعاري «يکساني (عدم تغيير ) نااميدي است » مي باشد که با بهره گيري از عنصر آسمان و ويژگي هاي آن ، حالت نااميدي و رکود را هستومند کرده است ، يا در مورد «با خرس در جوال شدن » که بيان استعاري «خطر نزديکي با پديده خطرناک است » مي باشد، با استفاده از مفهوم فضا، اساس بيان ، بر ورود به جايي و نزديک شدن به چيزي يا کسي قرار گرفته است ، نيز در مثل «آب را از سر بند بايد بست » استعاره «اصل بالاست » ديده مي شود.
حوزه هاي مبدأ در ضرب المثل هاي فارسي پيشتر گفته شد که حوزه هاي مبدأ، امور ملموس و محسوس انسان هستند تا بتوان مفاهيم انتزاعي و غيرملموس را با آن ها قابل درک نمود؛ از آنجا که در استعاره - هاي مفهومي براي بيان قلمرو مقصد نمي توان به شکل تصادفي از يک حوزه مبدأ، استفاده نمود، بررسي اين حوزه هاي مبدأ و ارتباط آن ها با قلمروهاي مقصد، نشان - دهندة محدودة اصلي و پايه اي شناخت در فرهنگ ايران مي باشد.
در حوزة ضرب - المثل ها نيز «رنگ » ابزاري براي بيان ذهن انسان و تبيين مقصود او به ديگران مي - باشد و با توجه به مباني استعاره هاي مفهومي حوزه مبدأ بسياري مفاهيم قرار گرفته - 112 اند.