چکیده:
برخـی مفسـران فلسـفه غربـی ، نیچـه را از پیشـگامان فلسـفه معاصـر غربـی دانسـته اند . از زمـان انتشـار آثــار نیچــه خوانش هــای گوناگونــی از اندیشــه و آثــار وی توســط شــارحان ارائــه شــده اســت و هــر یــک از منظـری خـاص بـه جنبـه هایـی از ایـن فیلسـوف و کار و بـار فکـری وی پرداخته انـد . امـا در مقـام یـک فیلسـوف معاصـر در اثـری کـه در ایـن نوشـته بـه تامـل در بـاب آن خواهیـم پرداخـت ، نگاهـی متفـاوت بـه نیچـه و آراء وی دارد کـه در قالـب تاملاتـی انتقـادی دنبـال کـرده ایـم .
خلاصه ماشینی:
"شــاید بتــوان گفــت یکــی از مهم تریــن ایده هــای مطرح شــده در کتــاب ایــن اســت کــه نیچـه فیلسـوفی اسـت کـه بـا آفرینـش مفاهیمـی بدیـع ، درون مانـدگاری فلسـفه نسـبت بـه نیروهـای برسـازنده ٔ هسـتی را تحقـق می بخشـد.
اگــر کانــت در نقــد اول از شــرایط امــکان ارزشــی بــه نــام شــناخت و در نقــد دوم از شــرایط امــکان کنــش اخلاقــی پرســیده بــود، نیچــه از ارزش و تکویــن خــود شــناخت و اخلاقیــات می پرســد: ارزش ایــن ارزش هــا چیســت ؟ همان طـور کـه دیدیـم ، فیشـته ، شـلینگ و هـگل نیـز در پـی دسـت یافتن بـه یـک اصـل تکویـن بودنــد کــه بتوانــد تکویــن ســوژه و ابــژه را تشــریح کنــد.
آنچـه هسـتی هگلـی را بـه حرکـت وامـی دارد امــری اســت فراتــر از هســتی ، همان طــور کــه خــدا نــزد فلوطیــن چنــدان نســبت بــه هســتی 315806 متعالـی اسـت کـه حتـی نمی تـوان گفـت »هسـت «، زیـرا برتـر از هسـتی اسـت .
٥. بـا توجـه بـه ایـن مقدمـات ، بایـد انتظـار داشـته باشـیم کـه دلـوز نـزد نیچـه اصلـی فلسـفی بیابــد کــه بتوانــد حرکــت درونــی هســتی را توجیــه کنــد.
در فصــل دوم کتــاب نیچــه و فلســفه ، شــرحی بــه دســت داده می شــود از هستی شناســی نیچـه ، چنان کـه در کتـاب خواسـت قـدرت آمـده اسـت .
نیروهـای فرودسـت و وضیـع چگونــه بــر نیروهــای فرادســت و شــریف چیــره شــده اند؟ نیچــه بــر آن اســت کــه بــردگان نــه بــه پساـیــایزل واوزمل ســـشتامان ه ٩٣٣و٤١٣ واســطه ٔ زورمنــدی خــود و تحقق بخشــیدن بــه ذات و نیــروی خویــش ، بلکــه بــا نه گفتــن بــه ســروران ، نفیکــردن آن هــا، ســتاندن نیــروی آنــان ، و جداکردنشــان از آنچــه می تواننــد کــرد، 318508 پیــروز شــده اند."