چکیده:
یکی از مسائل مهم در مباحث عرفان و اخلاق ماثور، تفسیر روایات مشکل است. کتاب سرالاسراء، تالیف حجتالحق مرحوم آیتالله سعادتپرور، از متون ارزشمند معاصر در حوزهی عرفان و اخلاق ماثور است. ایشان در ذیل هر بحث عرفانی و اخلاقی به گردآوری آیات و روایات آن بحث و تدوین خانواده حدیث در آن موضوع پرداخته است و مجموعهای ارزشمند در فقهالحدیث روایات از جمله تفسیر روایات عرفانی و اخلاقی مشکل، ارائه نموده است. این تحقیق در پی آن است که با روش استقرائی تحلیل تماتیک، شیوهی مولف در تحلیل روایات عرفانی و اخلاقی مشکل را بررسی کند تا به الگوها (تمها)ی موجود در روش مولف در تفسیر احادیث عرفانی و اخلاقی مشکل دست پیدا کند. تحقیق حاضر توانسته است با استخراج این الگوها، اهمیت تشکیل خانواده احادیث و اغراض خاص آن در تحلیل روایات عرفانی و اخلاقی، و نیز مراجعهی مستمر به قرآن و ادعیه و رویکرد توحیدی در تفسیر روایات عرفانی و اخلاقی در درک محتوایی این دست احادیث را به عنوان الگوها و روشهای ایشان در تفسیر روایات عرفانی و اخلاقی مشکل اثبات کند. تدوین مجموعهای از روایات عرفانی و اخلاقی مشکل و بازتولید تفسیر و تحلیل آنها در قالب الگوهای مشخص، از دستاوردهای ضمنی این تحقیق محسوب میشود.
One of the important problems about mystical discussions and narrated ethics is giving commentary on the difficult narrations. Serolesra is a book written by Hojatul-Haq Ayatollah Saadatparvar which is one of the valuable contemporary texts in the fields of narrated mysticism and ethics. Under each mystical and ethical discussion, he has dealt with collecting verses and narrations about this topic as well as developing Hadith family about it being resulted in proposing a valuable collection in Fiqh ul-Hadith of narrations including giving commentary on the difficult mystical and ethical narrations. This study is an attempt to investigate the authors method in analyzing the difficult mystical and ethical narrations by applying an inductive method of thematic analysis to achieve the patterns (themes) present in the authors method in giving commentary on the difficult mystical and ethical narrations. Having extracted these patterns, the study has been succeeded to prove the importance of formation of Hadith family and its particular purposes in analyzing the mystical and ethical narrations in that the constant reference to the Quran and prayers and adopting a monotheistic approach toward giving commentary on the mystical and ethical narrations in regard to content understanding of these types of Hadiths as his patterns and methods were used in giving commentary on the difficult mystical and ethical narrations. Developing a collection of such narrations and reproducing their commentary and analysis in the form of specific patterns can be taken into account as the implicit achievements of this study.
خلاصه ماشینی:
(ابنطاووس، 1409: 1 / 350؛ مجلسی، 1403: 95 / 227) سه مورد دیگر از این نوع پیچیدگی روایی در معارف عرفانی و اخلاقی در کتاب سرالاسراء وجود دارد که مؤلف با همین روش (تدوین راهبردهای برگرفته از قرآن و ادعیه و روایات) به تفسیر آنها پرداخته است.
(کلینی، 1407: 2 / 506) این روایت که از طریق اهل سنت و در کتب آنان نیز نقل شده است، (ابنحنبل، 1412: 30 / 219؛ دارمی، 1412: 1 / 519) به علت پیچیدگی مفهوم ظاهری و عدم درک مخاطب از آن ـ که شرح اموری مجرد با اموری مادی است ـ در زمره مشکلالحدیث قرار دارد.
(همان: 344 ـ 342) این تفسیر از تسبیح و تحمید و تکبیر از جانب مؤلف، مستند به سه اصل است که ایشان هر سه را از روایات استنباط کردهاند: اول، معنای تسبیح (صدوق، 1398: 313 ـ 312) (سعادتپرور، 1385: 4 / 340) دوم، اینکه میزان عبارت است از انبیا و اوصیا.
این روایت به علت پیچیدگی مفهوم ظاهری آن از روایات مشکل است؛ زیرا این کمالات در حدیث، برای مؤمنان وارسته ذکر شده و به انبیای الهی تخصیص داده نشده است و مؤمنان نیز ممکن است در بخشی از عمر خود در غفلت باشند و سپس به کمال برسند.
ایشان در این زمینه به سه موفقیت مهم دست یافته است: اول، این اصل را نه بر اساس تحلیلهای عقلی صرف (فلسفی ـ کلامی) که با زبان و فرهنگ کتاب و سنت (قرآن، روایات و ادعیه) تمهید نموده است؛ دوم، از این اصل به عنوان امالمعارف اسلامی در تفسیر روایات بهره شایانی برده است؛ سوم، در تحلیلهای خود به نوعی یکدستی گفتمانساز دست یافته است.